انسان ابعاد پیچیدهی فراوانی دارد. بعضی از این ابعاد وجودیاش، اتفاقا به صورت ناآگاهانه تاثیر میپذیرد. مواردی که خیلی عمیق در وجود بشر جای میگیرد خیلی راحت تبدیل به بدیهیات میشود. یکی از این عقاید یا فرهنگهایی که در دنیای امروز در وجود قریب به اتفاق ابنا بشر عمیقا جای گرفته است، تصورات راجع به تکنولوژی و پیشرفت است. «بدیهی و واضح است که تکنولوژی در روزگار ما نسبت به ۵۰ سال قبل هم خیلی پیشرفت کرده است. چه برسد به ۵۰۰ سال و ۵۰۰۰ سال پیش!»؛ این گزارهای است که عمیقا در تار و پود فرهنگ این روزگار و عقاید افراد و گروهها جای گرفته است. تا آنجا که اگر کسی نه با حالت سوال، که حتی با اعتقادی گاها کمی متزلزل، آنرا بیان کند، حتما از سوی عموم مردمان دیوانهای انگاشته خواهد شد که بسیار خطرناک است. و کم بعید نیست که وی را از جرگه انسانیت نیز خارج بدانند و به کوه و بیابانی تبعید کرده و به زنجیر بکشند. حتی فراتر از این، کسانی که ضدیت جدیای با دوران مدرن –و به تبعش تکنولوژی- دارند، به این گزاره اعتقاد دارند. وقتی بخواهند آنرا بیان کنند میگویند که “متاسفانه دنیای امروز از لحاظ «تکنولوژی» «پیشرفته»تر است. ولی این تکنولوژی شیطانی و مخرب است”. اما در واقع همین موضع هم ناشی از انفعال در برابر فرهنگِ مهاجمِ مدرنیته است.
حتما شنیدهاید که شیخ بهایی با یک «شمع» آب حمامی را گرم میکرده است. آن هم شمعی که دوام سوختنش، برخی را به وهمپردازی انداخته است که لابد از انرژی اتمی برخوردار بوده است! خوب به واقع شیخ بهایی چه کرده است؟ بحث بر سر این نیست که واقعیت آنچیزی که شیخ بهایی انجام داده است چه بوده و چگونه؟ بلکه تنها میخواهم پرسشی طرح کنم که خود متضمن ادعایی است. پرسش از ساختار مواجهه شیخ بهایی با طبیعت، انسان و علم است در قیاس با ساختار ساینس (Science) با طبیعت، انسان و علم. او در چه چهارچوبی و با چه حدود و ثغوری از طبیعت برای رفع نیاز «انسان» استفاده میکرده است و ساینس امروز چطور؟ برای همین گرمکردن آبهای حمام امروز چهمقدار انرژی و تجهیزات و تکنولوژی صرف شده است؟ از نیروگاههای بزرگ برق، تکنولوژیهای پیشرفته استخراج گاز، لولهکشیهای گاز و دکلکشیهای عظیم برق، کارخانههای ساخت این وسایل تا به موتورخانهها و پکیجهای داخل خانه ما، همگی زنجیرهای بسیار گسترده و تکنولوژیک است تا آب حمام ما گرم شود. آیا به واقع این زنجیره بزرگ «پیشرفته»تر از تکنولوژی شیخ بهایی است؟
اولی زنجیرهای گسترده است که پول و نیروی انسانی بسیاری را درگیر خود کرده است. با کوچکترین خللی در یکی از حلقههای این زنجیر، کل آن با مشکل مواجه میشود. بگذریم از این که این زنجیره آسیبهای بسیار فراوانی را به محیط زیست و به تبعش زندگی بشر تحمیل میکند. و به ناچار برای حل بخشی از عوارض ناشی از آنها باید هزینهی زیادی صرف تحقیق و ارتقاء بخشهای مختلف شود تا شاید مشکلات شناختهشدهی فعلی کم شود و باید مطمئن بود که مشکلات و آسیبهای ردهبالاتری در انتظار است. و این دور عوارض تکنولوژی مدرن باید چندباره تکرار شود. در کنار اینها ایجاد و نگهداری آنها نیز هم سخت است و هم هزینهی بسیار بالایی دارد. اگر شمع را یک شاگرد تازهکار هم میتوانست تعویض کند، هر حلقه نیاز به تخصصهایی دارد که هر کدام سالیان دراز به وقت و تجربه محتاج است.
شبیه همین ماجرا درباره داستان آن فضانورد و خودکار آمریکایی و مداد روسی نیز هست. برای حل نوشتن در فضا، دو گونه میتوان راه حل داد. یا چون فضانورد آمریکایی مدتهای طولانی به انتظار نشست و میلیاردها دلار و هزاران انسان را به کار گرفت تا خودکاری اختراع کنند که بدون جاذبه هم بنویسد، و یا همچون فضانورد روسی از مداد استفاده کند.
خوب با توجه به همهی اینها چرا تصور میکنیم اولی پیشرفتهتر است؟ آیا آنچیزی که هزینه بیشتر و ظاهر پیچیدهتری داشته باشد و «برقی» باشد، پیشرفتهتر است؟ اساسا یکی از کارکردهای علم نباید این باشد که هدف انسان را با هزینه کمتر، و به طریقهای آسانتر و بهینهتر و بدون عوارض منفی تامین کند؟
در شیوهای که شیخ بهایی به کار گرفت، علم و خلاقیت بیشتری صرف میشود. همیشه دم دستترین راهحلها، بهترین راهحل نیست. اینکه الان با استفاده از برق مثلا تکه چوبی را جابجا کنیم، کار در دسترسی است. با کمی ذهن خلاق میتوان راههای دیگری و چه بسا بهتری یافت. البته راه دوم نیاز به علم بیشتری هم دارد. علم به معنای عام فهم قوانین و منطق عالم هستی و نه آنچه از ساینس قصد میشود. برای این که از دمدستترین راه استفاده نشود بلکه از بهترین راه استفاده شود، باید طبیعت با همه پیچیدگیش به خوبی فهم شده باشد. و از خود طبیعت برای کارها استفاده شود، تا اولا به دلیل هماهنگی با سایر بخشهای طبیعت، از بهترین بازدهی برخوردار باشد و دوما عوارض و آسیبهای استفاده نابخردانه و جاهلانه و تجاوزکارانه به طبعیت را نداشته باشد.
ساینس امروز به شیوهای دیگر عمل میکند. برای تکنولوژی برآمده از ساینس امروز، حل حوائج انسانی مبتنی بر یک نظام کلی و هماهنگ با طبیعت مطرح نیست. بلکه سریعترین راه و اولین راهی که به ذهن سلاطین دنیای مدرن میرسد را دنبال میکنند. و در دراز مدت اتفاقا نه سریع است و نه راحت. در اکثر مواقع نه از عواقب و هزینههای فراوان استفاده از آن تکنولوژی آگاه هستند، و نه حتی برایشان مهم است. در واقع این تکنولوژی چون بر دانشی ناقص، غیر عمیق و ابزاری مبتنی است، سرمایه اندک خود از شناخت عالم را دستمایه تغییر آن و حل مسائل بشر قرار میدهد. و همین اوضاع اسفبار، علاوه بر حل نکردن مسائل و نیازهای بشر، باعث نابودی زیستگاه بشری نیز گردیده است. در واقع فرض کنید ساینس ۱۰ قانون از میلیونها قانون حاکم بر جهان را فهمیده است. حال با همین تعداد اندک میخواهد همه چیز را حل کرده و خود سلطه کامل بر جهان بیابد. در واقع تعصب جاهلانه – و احتمالا از سر ناچاری- دنیای مدرن برای حل همه گونه مسائل با تنها چند قانون خاص، باعث ناکارآمدی و بحران ساینس و دنیای امروز، و از همه مهمتر باعث مرگ خلاقیت و بسته شدن ذهن بشریت گشته است.
دانش آموزی را در نظر بگیرید که بعد از یک سال تحصیلی در شب امتحان ریاضی تنها توانسته است اتحاد اول را حفظ کند. و حتی همان را عمیقا هم نفهمیده است و تنها حفظ کرده است. باید فردا همه ۲۰-۳۰ سوال امتحان را با همان حل کند. معلوم است نه تنها نمیتواند از پس امتحان برآید بلکه احتمالا جز یکی دو سوال، تلاش برای حل سوالات با همین یک اتحاد، بسیار بحران آفرین خواهد بود. دانشآموز تشبیهی از بشر متکی به ساینس است.
وایتهد (فیلسوف – ریاضیدان قرن ۲۰)، تعبیری دارد با این مضمون که هر رویدادی فصل مشترک بخشی از قوانین است. در واقع ماهیت جهان را مبتنی قوانین توصیف میکند که اشتراک پیدا کردن این قوانین باعث وقوع رویدادها میشود. هر چند این کلام وی را باید در نظام فلسفی وی فهم کرد. اما در اینجا میخواهم استفاده خود را ببرم. جهان مجموعهای به شدت پیچیده و نیز منسجم است. علم اگر تا حدی به کلیت این انسجام و پیچیدگی توجه داشته باشد میتواند تکنولوژیِ بهینه و بی آسیب فراهم کند. و بزرگترین مشکل ساینس دقیقا همین نگاه جزء نگر و فهم ناقص و اندک خود از قوانین حاکم بر عالم است. کاری که به عکس در مدل شیخ بهایی برای حل مشکلات بشریت و ساخت تکنولوژی مبتنی بر نوعی علم، تجربه شده است.
به اجمال اشارهای رفت. باید مفصل تفکر کرد. اما اکنون آیا «شمع» تکنولوژی پیشرفتهتر و علمیتری نیست؟
دیدگاه شما