مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 15. ارديبهشت 1392 - 14:32   |   کد مطلب: 6575
- پس اولا این نیت و زیرکی آ. مصباح بسیار مهم و به موقع بود. اما از سویی نقدهای مهمی به فضای فعلی پایداری وارد است. نقدهایی که از سنخ نقدهای کم‌مایه، حزب‌زده و نامتناسب شرکت سهامی ۷+۸ به پایداری نیست.
آیا می‌توان به «جبهه پایداری» امید بست؟

این مطلب را اسفند سال ۹۰ مدتی قبل از برگزاری دور اول انتخابات مجلس نهم، در تحلیل شرایط پایداری در اختیار برخی رفقا قرار داده بودم. بسیار امیدوار بودم تحلیل‌هایم غلط در بیاید. اما هر روز افسوس بنده زیادتر می‌شود. به نظرم به برحه‌ای رسیده‌ایم که این مطلب انتشار عمومی بیابد.

صد البته استفاده از محتوای آن به نفع ۷+۸ (چه برسد به ضد انقلاب‌های بی‌آبرو!) قطعا مشکل‌دار و نامردی است. چرا که این جور نقدها به فهم اینها نمی‌رسد. بگذار همان نقدهای دم‌دستی، سطحی و جناح‌زده‌شان را داشته باشند.

*************

- فضای سیاسی کشور در حال تغییر است. اما متاسفانه نه به شکل فعالانه و نه تماما در جهت آرمان‌های متعالی انقلاب. بعد از حذف کامل دوم خردادی‌ها توسط مردم، برخی خیال می‌کنند برای تعریف فضای سیاسی کشور باز باید یک دو قطبی شکل بدهند. هر چند به نظرم فضای دوقطبی بعد از سه تیر تمام شده بود. و امکان بازگشت نیست. اما می‌خواهند این ارتجاع صورت بگیرد. به همین منظور یک دو گانه‌ای شروع به تعریف شد. دوگانه محافظه‌کاران – انحرافی‌ها. منظورشان هم از انحرافی هر کسی است که با آنها نیست و به فضای گفتمانی ۳ تیر تعلق دارد و یا علاقه‌ای به احمدی‌نژاد دارد. در حقیقت دوگانه راستی‌ها-احمدی‌نژادی‌ها را می‌خواهند جا بیندازند. البته سعی هم دارند که جناح راستی‌ها را کمی تقویت کنند. با پیوستن رهپویان و سپاه.
- در این بازی بسیار خطرناک، آ. مصباح با زیرکی خاص خود، سعی داشت این دوگانه سازی را بر هم بزند. و حرکتی نزدیک‌تر به آرمان‌های انقلاب را شکل بدهد. و بدنه جریان ۳ تیر را در ضلع سومی از دوگانه فوق قرار دهد. و در میان شخصیت‌های محل رجوع فعلی انقلاب، غیر از آ. مصباح کسی هم نمی‌توانست این حجم جوانان سه تیری را جذب کند. هر چند شواهد نشان می‌دهد هنوز نتوانسته است این کار را به صورت کامل انجام بدهد. و باید منتظر ماند و دید. اما برآیند اتفاقات جبهه پایداری نشان می‌دهد نمی توانند خیلی جدی و عمیق این کار را بکنند.
- پس اولا این نیت و زیرکی آ. مصباح بسیار مهم و به موقع بود. اما از سویی نقدهای مهمی به فضای فعلی پایداری وارد است. نقدهایی که از سنخ نقدهای کم‌مایه، حزب‌زده و نامتناسب شرکت سهامی ۷+۸  به پایداری نیست.
۱) مهمترین اشکال این است که افقی برای آینده ندارند. یعنی فهم نسبتا خوبی دارند که قدرت گرفتن بعضی افراد چه خطرات فراوانی برای حرکت انقلاب دارد. و دنبال می‌کنند تا قدرت در اختیار اینها قرار نگیرد. اما خود غیر از سلب، افق روشنی برای آینده انقلاب ندارند.
سیدناالقائد، در همه این سال‌های رهبری‌شان در پیچیده‌ترین شرایط و اوضاع کشور، همیشه افق‌های جدیدی برای حرکت انقلاب مشخص کرده‌اند. و آینده‌های روشن مسیر انقلاب را فراتر از سیاهی‌های روزمره، نشان داده‌اند. همین نگاه عمیق و رفیع ایشان است که توانسته هم انقلاب را به پیش ببرد و هم جوانان حزب‌اللهی را به تکاپو و حرکت وا دارد.
احمدی‌نژاد ۸۴ نیز همین طور بود. فرق او با سایر رقبایش این بود که غیر از سلب، حرف‌های مهمی برای ادامه حرکت قطار انقلاب می‌زد. برای او افق روشنی پیش رو بود که باید با سرعت به آن سمت رفت. همین افق بود که خیل جوانان حزب‌اللهی را بی هیچ پشتوانه ساختارمند و منظم قدرت و ثروتی پای کار آورد.
اما پایداری امروز این افق را پیش رو نمی‌گذارد. البته این اشکال فقط اینها نیست. بسیاری از متفکران فعلی جبهه انقلاب، هم چنین افق‌هایی ندارند. و هنوز نتوانسته‌اند افق «پیشرفت و عدالت» را به گونه‌ای پیش‌برنده، فهم و تشریح کنند.
۲) گفتمان غنی ندارند و بازی را سطح پایین تعریف کرده‌اند. گفتمان غنی به معنای داشتن نگاه جامع و عمیق نسبت به آرمان‌های انقلاب است. مثلا غیر از آیت الله مصباح، کدام یک از بزرگواران اصلی جبهه، خطر ناسیونالیسم و ملی‌گرایی را به طور کاملا جدی و تمدنی می‌فهمند و از قبل از بازی‌های احمقانه مکتب ایرانی، نسبت به آن حساس بوده‌اند؟ یا در بعد استکبارستیزی، بزرگواران جز شعارهای کلی، واقعا چه موقع دغدغه‌ی اصلی و موثری داشتند و برای این آرمان طرح، فعالیت و ایده داشته‌اند؟ یا درباره عدالت اجتماعی؟ یا درباره نگاه عمیق‌تر و گسترده‌تر به فرهنگ عمومی جامعه؟ آیا همین بزرگواران فهم کردند که شجاعت احمدی‌نژاد و جسارت و ایستادگی او مقابل مستکبرین جهانی، چه سهم عظیمی بر ارتقای فرهنگ مردم داشته است؟ کاری که با میلیاردها تومان هزینه برای کتاب و فیلم و مجله و… رخ نمی‌داد.
قطعا بعضی از بزرگواران در بعضی از حوزه دغدغه دارند. و بعضی دیگرشان در بعضی حوزه‌های دیگر. اما کلیت اعضای اصلی جبهه واجد چنین گفتمان عمیقی نیستند. و قطعا و صد البته نسبت به رقبای اصول‌گرایشان از همین لحاظ هم، بهتر و برترند.
۳) خلاف ادعایی که دارند، نتوانستند -حداقل تا حالا- تفاوت‌ها و تمایزات خود با سایر اصولگرایان و اصول‌نمایان، به طرز گفتمانی نشان دهند. دعوای پایداری و ۷+۸ در سطح رسانه‌ها سیاسی به نظر می‌رسد و گفتمانی تعریفش نکردند. این سیاسی شدن -شاید از روی ناچاری بوده است- اما اثر خودش را در نوع حرکت این جریان و هم در نوع پیوستن بدنه‌ی اجتماعی هدفشان به آنها داشته است. این واضح است که حتی بسیاری از افرادی که برای این جریان تبلیغ می‌کنند، با دلی مطمئن و قلبی آرام نیست. تنها به دلیل اضطرار دفع خطر بزرگتر است. همین که نتوانستند نیروهای زیادی از بدنه ۳تیری را برای کمک استفاده کنند (در حالی که لیست پایه بسیاری از این طیف از میان پایداری‌ها بوده است)، ناشی از همین معضل است. باز لازم نیست اشاره کنم که رقبای‌شان که در این حوزه هم قطعا ضعیف‌تر هستند و اساسا موجودیت‌شان تنها در شعارهای سیاسی است و کم‌بهره از عمق گفتمانی‌اند.
۴) در عمل سیاسی‌شان هم ادعاهای گفتمانی خود را رعایت نکردند. لیست ارائه شده توسط پایداری، لیستی انقلابی، آرمان‌گرایانه و… نیست. متاسفانه معیارهای بستن لیست‌شان اصولگرایانه نیست. همان معیارهایی را به کار گرفتند که راستی‌ها از قبل و اخیرا هم گروه ۷+۸ به کار می‌گرفت. مثلا آیا وجود چهار زن به دلیل رعایت شایسته سالاری است؟ یا فقط برای جمع کردن رای زنان و برحذر داشتن خود از برچسب‌هایی چون امل و متحجر بوده است؟ آیا اگر با معیارهای اصولگرایانه می‌خواستند لیست ببندند، غیر از خ. طبیب زاده و نهایتا خ. آلیا، باقی خانم‌ها اصلا قابل حساب کردن بودند؟ بسیاری از آقایان لیست‌شان هم با معیارهای موجه و دست پر نبوده است. تنها نگرانی بستن لیست داشته‌اند. مثلا بودن طلا و نبودن بذرپاش یا شیخ الاسلامی با چه معیاری انجام شده است؟ آیا آدم‌های غنی و قوی‌تری نبود تا از آن استفاده کنند؟
۵) متاسفانه در بازی رسانه‌ای موسوم به جریان انحرافی افتادند. یعنی نسبت به دولت انصاف مورد نظر آقا را نداشتند و فضای بچه حزب‌اللهی را درگیر یک بازی‌ای کردند که در نهایت بیشترین سود را آ. هاشمی برای بازگشت به عرصه اثرگذاری سیاسی و خروج از انزوا برد. اینک وی می‌تواند مدعی باشد همه حرف‌هایی که درباره احمدی‌نژاد راست بود و حزب آللهی و در راس آن‌ها رهبری نفهمیدند. و البته هاشمی تنها برنده این پرداختن به مسائل فرعی و گنده گردن حاشیه‌ها نبود. راستی‌ها که از میانه میدان تصمیم‌گیری خارج شده بودند، نیز از طریق موج سواری در این بازی، توانستند خود را موثرتر در قدرت کنند. نتیجه نهایی این تعیین اشتباه زمین بازی سیاسی، در انتخابات ریاست جمهوری معلوم خواهد شد و ضربه‌ی سنگینی که به انقلاب خواهد رسید

دیدگاه شما

آخرین اخبار