دیدارهای چند روز اخیر هاشمی و خاتمی با طیف های دانشجویی و کارگری شاید کلید حل معما باشد در این میان آنچه محرز است اشتراک نظر هاشمی و خاتمی است که بدجور ذهن را می آزارد و مشخص است که یک عملیات برنامه ریزی شده را دقیقا تا دقیقه نود ادامه خواهند داد آنهم با حمله به ساختار های نظام و بالاخص رکن اصلی آن یعنی رهبری نظام که این حمله پازل را تکمیل خواهد کرد
که اولا در صورت گرفتن یا نگرفتن تایید صلاحیت و حضور وبه قول آقای خاتمی مبنی بر اینکه اگر اجازه بدهند "تصدی ریاست جمهوری "، مهمترین سنگر را زده اند و هزینه ها را برای نظام بالا خواهند برد
دوما با این کار پیاده نظام هیجانی منتسب به طیف خود را جری تر و وادار به کنش مثبت در عرصه انتخابات کنند و با تحریک فضا به اصطلاح به ترمیم و احیای شعار"کروبی بت شکن بت بزرگ رو بشکن" بپردازند و طیف مخالف و معاند را وارد عرصه کنند
سوما حمله به سنگر رهبری حمله به شعارها و آرمانهای اصلی انقلاب و شاید مهمترین شعار انقلاب مخصوصا در این دوره ی زمانی و به اصطلاح در این پیچ تاریخی یعنی شعار "نه شرقی نه غربی" باشد وبا این کار مهمترین پالس مثبت را برای نظام سلطه فرستاده اند
چهارما فردی مثل هاشمی که وجهه ی مثبتی در بین توده مردم چه حزب اللهی و چه غیر ندارد با این کار به اصطلاح سعی در تطهیر خود در بین بدنه غیر همسو ومعاند دارد تا بتواند در پایان عمر سیاسی وجهه مثبتی را در بین یک طیف سیاسی کسب کند و شاهد این مدعا شاید عملکرد هاشمی باشد که هرآن کس که با تاریخ انقلاب آشنا باشد پی به حس شهرت طلبی و قدرت مداری هاشمی ببرد
و برکسی پوشیده نیست که هاشمی رفسنجانی در بین توده مردم جایگاهی ندارد و اندک سرمایه ای هم که الان دارد به لطف نفوذ مدیدران کارگزارانیش در سطوح ادارات است وگرنه کسی سر ودست برای آمدن و ی نمی شکند .
ظاهرا در دیداری که آقای خاتمی با جمعی از صنعتگران داشته اند فاز اولیه حمله را عملیاتی کرده اند و با گفتن این عبارات که مشکلات کنونی بدون خواست و هماهنگی رهبر ایران حل نخواهد شد و تنها این وضع ناگوار در صورتی دوباره احیا خواهد شد که تفاهمی در سطح بالا صورت بگیرد عملا مشکلات را بر دوش رهبری گذاشته اند و از طرفی قبل از اینکه برادری خودش را ثابت کند با تاکتیک های روانی سعی در اقناع شورای نگهبان دارد و با قرار دادن خود در جایگاه ریاست جمهوری خواستار همکاری تمامی نهادها برای حل مشکلات شده اند تا اگر خدا بخواهد طبق فرمایشات آقای خاتمی تا چهار سال آینده مشکلات حل شود.
از طرفی آقای هاشمی فاز ثانویه ی این عملیات را جلو برده اند و در بین جمعی از دانشجویان و قبلتر جمعی از استانداران دولت سازندگی حمله ی مستقیم به رهبری ودیگر ارکان نظام مانند سپاه را شروع کرد تیتر های "رهبری به من اعتماد ندارند" و "بدون موافقت رهبری ، آمدنم نتیجه معکوس خواهد داد"، " مردم تغییر در شیوه اجرایی میخواهند، نه تبدیل این مهره به مهره دیگر " و "سپاه به کمتر از تمامیت کشور راضی نمی شود"
از قول هاشمی چند روز تیتر یک رسانه های ضدانقلاب و معاند بود که دراین دیدار عملا به تشریح ماجرا پرداخته است و گفته است که برای آمدن به صحنه انتخابات ریاست جمهوری در حال ارزیابی شرایط هستم و بدون موافقت رهبری وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ایشان موافق نباشند نتیجه ای که به بار می آید معکوس خواهد بود.
اینکه بسیار ساده لوحانه فکر کنیم که آقای هاشمی ولایت مدار است و بدون اجازه حضرت آقا کاری نمیکنند جای دوری نمی رود
ولی ایشان در دیدار قبلی و در دیدار با استانداران بحث را موشکافی کرده اند و از عدم حضور خود به واسطه عدم اطمینان رهبری خبر داده بودند و ظاهرا در آن دیدار کذایی گفته بودند اساسا ایشان طور دیگری فکر می کند و اشکالات موجود را قبول ندارد و همچنین گفته اندکه رابطه ما مثل دو برادر بوده اما مسائلی که در این سال ها پیش آمده موجب شده که ایشان دیگر به من اعتماد نداشته باشند، اگرچه من برادرانه راه برون رفت کشور را گفته ام.
و در این دیدارها همگی سعی در
1.منفی نشان دادن اوضاع
2.تسلط خود برای برون رفت از اوضاع توهمی
3.مقصر نشان دادن رهبری در تک تک مشکلات
4.وغیرمنطقی بودن ایشان در برخورد با مسائل را دارند
واین ها همه دلیلی برای اتفاقی نبودن ماجرا است که دوقطبی هاشمی و خاتمی که بعدا و با بیشتر نزدیک شدن به انتخابات قطعا جبهه اپوزسیون غرب نشین و دولت های استکباری به این دوقطبی اضافه خواهد شد و پازل را تکمیل خواهند کرد و با این کار تشکیل یک مثلث هجومی و یک سه ضلعی انتحاری به نام هاشمی ،خاتمی ،غرب دواز انتظار نخواهد بود .
دیدگاه شما