زمان انتخابات فرارسیده و در چند روز آینده افراد منتخب هر ائتلاف برای شرکت در انتخابات دورهی یازدهم ریاست جمهوری مشخص میشوند. به قول ذکر شده از افراد هر ائتلاف، نمایندگان آنها و نیز خود کاندیداهای ریاست جمهوری، اتفاق نظر در هر ائتلاف و اینکه چه کسی در نهایت گزینهی نهایی برای شرکت قطعی در انتخابات خواهد بود؛ بستگی به نظر سنجیهای انتخاباتی دارد. بنابراین هم اکنون سایتها و وبلاگها در حال نظر سنجی میزان محبوبیت افراد هستند، تا به ائتلافها کمک کنند که گزینهی نهایی آنها مشخص شود. در این میان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری برای داشتن رای بیشتر و کسب مقبولیت و محبوبیت اجتمایی بیشتر شعارهایی رنگین تر از یکدیگر میدهند و در دادن وعده هایی جذاب از یکدیگر گوی سبقت را می ربایند. یکی میگوید خدمت سربازی را اختیاری میکنم، دیگری میگوید وضع اقتصاد کشور را سه ماهه درست میکنم، کمی آن طرف تر آقایی میگوید تمام مشکلات کشور را با داشتن لبخندی بر لب و مذاکره با امریکا برطرف میکنم، باز از این سمت کسی میگوید اگر رئیس جمهور شوم فدرالیزم اقتصادی ایجاد میکنم، نفر بعدی میگوید اگر رئیس جمهور شوم نظام بانکی را متحول میکنم، یارانه سبز، آبی، قرمز و ... میدهم، دیگری میگوید در دولت من دانشجویی ستاره دار وجود نخواهد داشت و آن یکی میگوید فساد را ریشه کن میکنم، موسوی و کروبی را هم آزاد میکنم. ارز تک نرخی، قانونمداری، اصلاح روابط خارجی و چندیدن و چند شعار دیگر که لا به لای صحبتها مطرح می شود نیز از دیگر شعارها و سخنان مربوط به کاندیداها است. به زعم نگارنده اینها حرفهایی زودگذر و جاذب الرای است و هریک اگر واقعاً میخواهند مشکلات کشور را حل بکنند باید نسبت خود را با نظام، امام و نگرش های وی روشن کنند. در هر حال برای ما مردم که تعیین کنندهی فرد نهایی خواهیم بود، اگر بخواهیم بر مبنایی صحیح و منطقی تصمیم گیری بکنیم، بهترین عامل برای تشخیص و شناسایی افراد به جهت رای دادن و حمایت از وی نگاهی عمیق بر آرمانها و گفتمانهای شخص مورد نظر است و نه شعارها. اصلی ترین عاملی که میتوان بر آن تکیه کرد و به وعده های انتخاباتی یک کاندیدا با دیده ی منطقی نگریست و آنها را باور کرد، درک درست از نوع گفتمان وی است. گفتمان عقلانی و فکری هر فرد ناشی از نوع جهت گیری، شیوهی پرورشی ذهنی و مکتب فکری یک فرد و نوع دید وی به هستی و عالم آفرینش است که مواضع و صحبتها و شعارهایش را مشخص می سازد. در واقع این نوع بینش هر فرد است که تولید سخن و گفتمان میکند و نسبت ارتباط وی با نظام حاکم و میزان موفقیتش در یک سیستم را روشن میکند. در واقعیت امر هر کنشی واکنشی دارد و اگر کنش ها در امور اجتماعی و سیاسی و نظام ادارهای یک کشور به درستی جهت گیری نشود و ناشی از عدم شناخت صحیح از واقعیتهای جامعه باشد، واکنشی که در اثر انجام یک کنش مشاهده خواهد شد، بسیار متفاوت تر و غیره منتظره تر از حرکتی است که انتظار آن را میکشیدیم. طبیعی است که نظام اسلامی که امروزه در آن زندگی میکنیم و بنیان گذار آن حضرت امام خمینی (ره) بودند، واقعیتها و سیستمهایی دارد که هر نوع عملکرد، گفتمان، و هر نوع تفکری نمیتواند در آن لانه گزیند و حرکتی رو به تعالی داشته باشد و شعار آرمان گرایی را نیز بدهد. حتی اگر این اتفاق صورت بیفتد شاهد وقوع ناهنجاریهای مختلفی خواهیم بود و ریل پیشرفت، چنان که در دوره ای شاهد آن بودیم یا یک جهتی خواهد شد و یا مانند دوره ای دیگر کلاً از مسیرش منحرف خواهد شد. در این میان فرد شعار دهنده نیز نباید انتظار آن را داشته باشد که با ضد و نقیض های تفکری خودش با نظام حاکم که شاکله ی تمدنی آن متفاوت از افکار فرد است، بتواند تمدنی اسلامی را شکل بدهد. قبل از ذکر گفتمان انقلاب لازم به ذکر است بدانیم که نظام جمهوری اسلامی بر پایهی ایدهی مردم سالاری دینی شکل گرفته که پس از امر توحید، اساسی ترین و اصلی ترین عامل نشانگر بودن یک نظام اسلامی است. پس از امر مردم سالاری دینی، کارامدی و بهره وری و یا به قولی بازده نظام اسلامی دومین فاکتور مهم در نظام جمهوری اسلامی است. که این بازده و کارایی در هر دورهی انتخابات ریاست جمهوری در اختیار یک فرد و مجموعه اش قرار میگیرد که میزان موفقیت و پیشرفت آن بستگی به نوع بینش و گفتمان آن فرد و هیات همراه کننده اش دارد. در این منوال ما به طور کلی 3 نوع گفتمان را میتوانیم در نظر بگیریم و تشریح کنیم.
گفتمان اقلیت دین و یا سکولاریستی:
گفتمانی که قائل به حملهی همه جانبه به اسلام است و از بیخ و بن ارزشی برای گفتماند دینی قائل نیست و همواره در صدد مهو گفتمان دینی است و اذعان بر این مطلب دارد که تمدن دینی به هیچ وجح شکل نخواهد گرفت و مبانی و اصولی نیز در این جهت ندارد. در نظر افراد مبلغ این جریان غرب دارای اساس و ریشه است و دین در جوامع کنونی بنیانی ندارد و برای جامعه ی متجدد کنونی نیز قواعدی برای اداره ی آن ندارد. و اگر جامعه ای دینی است و قصد متمدن شدن را دارد، باید دین را به کنج خانهی خود ببرد و آن را صرفاً تبدیل به یک امر فردی بکند و برای پیشرفت و زندگی بهتر و یافتن قله های رفیعتر زندگی به دامن غرب سکولار پناه ببرد و از حرفها و گفتمان های نشخوار شدهی فلاسفه، مدیران و کارگزاران آنها استفاده بکند و به قولی نظم نوین جهانی را بپذیرد و در آن نیز هضم بشود.
گفتمان پیوست تجدد و اسلام:
گفتمانی است که ریشه در روشنفکران عصر مشروطه دارد و غرب را یک تمدن یک پارچه نمیبیند، بلکه آن را تقسیم به خوب و بد میکند و قائل بر این مکتب است که میتوان خوبیهای غرب را از بد آن جدا کرد و این خوبیها را آورد و با دین و مولفه های آن پیوند زد. در نظر این گفتمان، میتوان با سنجاق زدن خوبیهای غرب به شاکلهی دین و اسلام، تمدنی جدید آفرید و حرفی برای گفتن داشت. میتوان توسعه و تکنولوژی را از غرب قرض گرفت و با دین حداکثری و اخلاق اسلامی پیوند زد. در نظر افراد صاحب این فکر می توان با جامعهی غربی تعامل کرد و لبخند بر لب، غرب را به رسمیت شناخت و با مذاکره، دادن امتیاز، چانه زنی، عدول از برخی ارزشها و تخصص محوری در فرای تعهد محوری یک ایران آباد ساخت. غافل از اینکه این ادبیات با قاعده ی نفی سبیل و ان الحیاة عقیدة و الجهاد اسلام هیچ سنخیتی ندارد.
گفتمان تمدن اسلامی:
در نظر این گفتمان، اسلام خود تمام ویژگیهای ارائهی یک تمدن بزرگ، قدرتمند، وسیع، جهان شمول، تولید کننده ی ثروت و بالاخص بالاتر از همه ی اینها حافظ سعادت بشری را نیز دارد. این گفتمان است که در صدد هویت بخشی به تمام مسلمین جهان است و دامنه ی آن تمام نقاط عالم را فرا میگیرد. چه ننگین است که آفریده ی خداوند باشی و دینی به وسعت و عظمت اسلام داشته باشی و در اهراز هویت، خود را غربی و متعلق به آن جامعه بنامی! این گفتمان تمدن اسلامی است که ذلالت، استعمار، استثمار، کوتاه آمدن، پذیرش، ثروت، شکم و پایین شکم، فروختن ذات خویش به ثروت دنیا، هضم شدن در یوغ لذت غربی و سر خم کردن در برابر قدرتهای استکباری دنیا را برنمی تابد و خود حرفها برای گفتن دارد. شاخصهی این گفتمان تفکرات حضرت امام روح الله است که نظام کنونی بر پایه ی آن پدید آمده است. امامی که نه ثروت داشت و نه قدرت، اما وقتی لب به سخن باز میکرد تمام رسانه ها و افراد دنیا نگاه میکردند که ببینند، چه میگوید؟ در دید این گفتمان است که میگوید کشور را باید به پایگاه تحول تمدنی تغییر و آن را تبدیل به نقطهی کانونی تمدنی دنیا کرد. این گفتمان است که میگوید ما نیازی به غرب نداریم و خود با اتکاء به ید الهی امور خود را درست میکنیم. در ذیل قطعاتی از گفتمان امام را می آوریم:
اگر بندبند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاي دار برند، اگر زنده زنده در آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستيمان را در جلوي ديدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز اماننامهي كفر و شرك را امضا نميكنيم. ما مظلومان هميشه تاريخ، محرومان و پابرهنگانيم. ما غير از خدا كسي را نداريم و اگر هزار بار قطعهقطعه شويم، دست از مبارزه با ظالم بر نميداريم. تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابيتان را در سينهها نگه داريد با غضب و خشم به دشمنانتان بنگريد و بدانيد كه پيروزي از آن شماست. من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت ميكنم كه نگذاريد انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بيفتد. ما اعلام ميكنيم كه جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است... و نياز سربازان جهان اسلام را تأمين و آنان را به مباني عقيدتي و تربيتي اسلام و همچنين به اصول و روشهاي مبارزه عليه نظامهاي كفر و شرك آشنا ميسازد. من به صراحت اعلام ميكنم كه در جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميكند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاهطلبي و فزونطلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيريد. آنان مرزي جز عدول از همه هويتها و ارزشهاي معنوي و الهي مان نميشناسند به گفته قرآن كريم هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما بر نميدارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند. ما ميگفتيم تا شرك و كفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم، ما بر سر شهر و مملكت با كسي دعوا نداريم ما تصميم داريم پرچم «لااله الا الله» را بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري به اهتزاز در آوريم ( چه زیبا گفت دوستی، که آرزوی ما نه تنها آزادی فلسطین و از نهر تا بهر شدنش نیست، بلکه آرزو، عظم و ارادهی ما آنقدر بزرگ است که میخواهیم کاخ باکینگهام را شخم بزنیم، مصلی بسازیم و یه پرچم فاطمهی زهرا(س) بر سر درش و کاخ سفید را هم بکنیم حسینیه، بیرق سیاه بکشیم و یک پرچم حضرت عباس را بر سر درش نصب بکنیم). مردم ايران ثابت كردهاند كه تحمل گرسنگي و تشنگي را دارند ولي تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست، و آنها كه تصور ميكنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه داري و رفاهطلبي منافات ندارد با الفباي مبارزه بيگانهاند. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، جنگ پابرهنهها و مرفهين بيدرد شروع شده است. و من دست و بازوي همه عزيزاني كه در سراسر جهان، كولهبار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين را نمودهاند ميبوسم.
جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامى ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامى نابرابری هاى دنیاى سرمایه دارى و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگى علیه خوشگذرانیهاى مرفهین و حاکمان بىدرد کشورهاى اسلامى است. این جنگ سلاح نمىشناسد، این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخى کمبود و فقر و گرسنگى نمىداند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهاى اعتقادى- انقلابى علیه دنیاى کثیف زور و پول و خوشگذرانى است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی ها است.
جمع بندی:
در انتخابات آتی گفتمان نوع اول که مورد تشریح قرار گرفت جایی در بین مردم ندارد. گرچه ممکن است افرادی در درون دولتها باشند که قائل به این نوع گفتمان هستند، همچنان که در دوره های گذشته این تفکر را به وضوح در برخی اشخاص مشاهده می کردیم. بنابراین محل اصلی بحث برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری گفتمان های نوع اول و دوم است. با توجه به شعارها، سخنرانیها و موضع گیری های کاندیداهای ریاست جمهوری می توان به نوع بینش، تفکرات و گفتمان مورد نظر آنها پی برد و نزدیک بودن گفتمان هر فرد به موارد ذکر شده را مورد ارزیابی قرار داد که به زعم نگارنده با توجه به صحبتها و مواضع کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری که تا به حال در مکانهای مختلف به ذکر آن پرداخته اند کاری چندان دشوار نیست. بدین ترتیب نتیجه گیری و شناخت گفتمانهای کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری بر عهده ی شخص خواننده است.
در قسمتهای بعدی و به تناسب مشخص شدن گزینه ی هر ائتلاف به واکاوی دقیق گفتمان انتخاباتی آنها می پردازیم.
دیدگاه شما