روز گذشته به سایتها و روزنامههای اپوزسیون و ضد انقلاب خارج نشین نگاهی می انداختم. در این احوال به مقالهای از آقای ح.علیزاده برخورد کردم، پیرامون اروپاییهای دارای تمدن و ادبیات فاخر! که به نقد صحبتهای رهبر معظم انقلاب در باب اروپاییها و تمدن آنها پرداخته بود. البته بگویم نیازی نمیدیدم که پاسخی بر این نوشته و دفاع از منویات رهبری داشته باشم، چون چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. اما دنبال بهانهای میگشتم تا در مورد تمدن غربی، دولتها، سطح اخلاق و ادبیات فاخر آنها جملاتی را بیان بکنم، خب خدا را شکر که فراهم شد.
آقای علیزاده در این متن به انتقاد از سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد اروپاییها پرداخته و رگ غیرتش کمی بیشتر از مجرای انتقال دود بخاری آتش گرفته کلفتر و سرخ تر شده و نتوانسته این غیرت نوکر موابانهی خود را مخفی بکند. بنابراین با تمام توان برای ادای یوغ بله قربان گویی و نوکر صفتی برای اربابان غربی و دریافت صدقه سری آنها برای پر کردن شکم خویش، طوری در این مقاله مشی کرده و به دفاع از جامعهی اروپایی و تمدن غربی آنها و زیر سوال بردن ادبیات رهبر انقلاب پرداخته است که تمام ملحدان و انگلیسی، امریکایی های خبیث تبریکها برای وی فرستادهاند. ما نیز بر آن شدیم تا جملاتی را به صورت مکتوبانه با وی در میان بگذاریم.
آقای علیزاده میگویید ادبیات رهبر انقلاب هتاکانه و نا ادبانه است و جامعهی غربی بدور از حیوانیت و وحشی گری است. به من بگویید جناب عالیون پیش چه کسانی درس ادب آموختهاید که سخن از ادب میکنید؟ یا در جامعهی غربی شما ادب و انسانیت به چه چیز تعبیر میشود؟ به ما پاسخ بدهید که انسانیت در جامعهی غربی چه معنایی دارد؟ نکند شما جامعهی فاجر را با فاخر اشتباه گرفتهاید. اکنون از واقعیتهای جامعهی غربی چند جملهای را برای شما و هم مشربانتان ذکر میکنم، کمی تامل کنید و گوش و چشمهای خاموشتان را بیدار کرده و به نظاره بگذارید.
آقای علیزاده خان!
مگر این کشورهای انگلیس، فرانسه، بلژیک، آلمان و امریکا نیستند که با اسلحههای خودشان به کمک رژیم فاسد صهیونیستی میروند و از سراسر اروپا سرمایهداران را به زمین های غصب شدهی فلسطینیان میکشانند، قتل میکنند، غارت میکنند، تجاوز میکنند و وقایعی همچون صبرا و شتیلا و قانا را به وجود می آورند و مردم مستضعف این منطقه را به صحرای سوزان سینا و اردن و سراسر اروپا و دیگر کشورهای اطراف پراکنده میکنند. مگر این طفلهای معصوم که خونشان به واسطهی تسلیحات جامعهی غربی به زمین ریخته است، چه گناهی کردهاند؟ مگر خون مردمان جامعهی غربی رنگین تر از این مردم ضعیف و ستمدیده است که باید مال و جان و ناموس آنها برای بهتر زیستن جامعهی غرب باشد؟ آقای علیزاده همهی این اعمال را با همان کت و شلوارهای شیک و کراوات دارشان انجام میدهند!؟؟
همینها هستند که مردم ضعیف و ستم دیده را در زندانهای گوانتانامو و ابوغریب و چندین و چند هزار زندان دیگر که هنوز مخفی هستند، به بهانهی مبارزه با تروریسم و حرفهایی که به سمن بخس نمی ارزد به فجیعانهترین شکلها شکنجه میکنند، از طریق بینی به آنها غذا میدهند، به آنها با حیوانات تجاوز میکنند، اندامهای تناسلی آنها را برای خنده میبرند، به برق وصلشان میکنند، با سگهای حار رهایشان میگذارند و وادارشان میکنند که مدفوع بخورند.
همین دولتهای به قول شما فاخر است که هم اکنون برای برآوردن منافع مادی خویش و پر کردن شکم شیطانی خودشان و تسلط بیشتر بر منطقه خلیج فارس و وصل کردن نفت و گاز این منطقه به رگهای ننگین و بحران زدهی اقتصاد کشورهایشان از طریق تروریستهای تکفیری سلفی به سوریه یورش بردهاند و آشکارانه سلاح به این اجیر شده ها میدهند تا مردم بیگناه این کشور را بسوزانند، اعدام کنند، بکشند و به نوامیس آنها تجاوز کنند تا دولت آن منطقه استقلال خود را از دست بدهد و تبدیل به بله قربان گوی آنها بشود.
فرانسه یکی از کشورهای اروپایی است که مردم آن و دولتمردهایشان لباسهای اتوکشیده و مرتب می پوشند و دم از انسانیت میزنند. اما آیا میدانید که این انسانها چطور اشیاء عتیقه و نشانه های تاریخ و تمدن ما را دزدیدند و با حقه بازی تاریخ کشور ما را به موزه لوور فرانسه بردند؟ میدانید نیروگاه هستهای اوریدوف فرانسه، پنجاه درصد سهام آن مربوط به ایران است، و الان سهم ایران کجاست؟ چرا نمیدهند؟ اطلاعی از خونهای آلوده به ویروس ایدز که برای اولین بار از طریق این کشور ننگین به کشور ما وارد شد و در رگهای هموطنان بی اطلاع ما جاری شد، خبری دارید؟ گیوتین! همان ابزار مدرن انسان کشی در این کشور دموکرات و پیشرفته پدید آمد، جایی که دیگر شمشیر ناپلئون برای نسل کشی یارای نبود!
میتوانید بگویید که اگر دولتهای این اروپاییها متمدن و با فرهنگ هستند، چرا در جنایات امریکا در افغانستان و پاکستان و عراق و سومالی و سودان و لیبی همیشه پای اصلی قضیه مربوط به آنها است؟ همین اروپاییهای اتو کشیدهی، ادکلن زده و مرتب بودند که به بهانه مبارزه با معمر غذافی بر سر مردم بیچارهی آن اورانیوم ضعیف شده استفاده کردند و باعث شدند که از این به بعد برای چندین سال نسل به نسل مردمی مریض و دارای ناهنجاریهای مختلف ژنتیکی داشته باشند؟ همین اروپاییها هستند که با سربازهایشان تا به حال چندین هزار نفر، بهتر است بگویم چند میلیون نفر از مردم بیگناه عراق و افغانستان و پاکستان را کشتهاند. اینها انسان نبودند و فقط آن متمدنها آدمند و حق زندگی دارند؟
این اروپاییها که دم از حقوق بشر میزنند، چرا هر روزه با نیروهای ذات فروخته به پول در کشورهای مختلف دنیا و مخصوصاً حواشی خلیج فارس اقدام به نصب سپرهای موشکی و سامانههای مختلف موشکی میکنند و هواپیماهای مختلف با ظرفیتهای بمب ریزی چند تنی به این مناطق می آورند؟ مگر خودشان نمیگویند بشر و حقوق بشر؟ حقوق مردمان آسیای میانه همواره توپ و موشک و خمپاره است؟ ما که تا به حال هرچه دیدهایم یوغ استعمار انگلیس و فرانسه و بلژیک و هلند و آلمان بوده است که بر کشورهای دیگر حاکم بوده است. همین اروپاییها بودند که نفت کشور ما را چندین و چند سال رایگان به تاراج بردند، شیخ فضل الله ها را به دار آویختند، مطهری ها را ترور کردند و ملت مستضعف ایران را به قحطی کشاندند و با خون و پول این مرز و بوم دیوارها و شهرهایشان را رنگین کردند. من در مجموعهی راز بقا دیدم که حیوانات وحشی برای خود مرز تعیین میکنند و بر آن مرزها قائلند و حق زندگی دیگری را در آن منطقه نمیپذیرند و هر روز بر آن سرک میکشند. اما باز گلی بر جمال این حیوانات وحشی که حداقل مرز خود را دارند و در منطقه خود هستند و هر روزه فراتر از مرزهای خود برای شکار (بخوانید دزدی) به مناطق دیگر نمیروند!
انسانیت و حقوق بشر و ادبیات فاخر غربی! چه کلمات رنگینی!
مهمتر از همه واژهی انسانیت مرا به خنده وا میدارد، آقای علیزاده خان! باور کنید دست خودم نییست چون از آن خنده های تلخ است. همین چند روز پیش بود که مجوز پخش سلاح در بین عموم مردم در برخی کشورهای اروپایی و امریکا داده شد. یاد قسمتی دیگر از فیلم راز بقا افتادم که در آن جامعهی گرگها را نشان میداد. این گرگها معمولاً با هم زندگی میکنند و با هم به شکار میروند و وقتی موجودی را هدف قرار دادند، همگی با هم به سراغش میروند تا نتواند کاری بکند و آن موجود بیچاره را میدرند، رفتاری مشابه امروز اروپاییها تحت عنوان ناتو در لیبی و سوریه. البته قسمت جالبتر این جامعهی گرگها مربوط به زمان خواب آنها است که چون به هم اعتماد ندارند و از همدیگر میترسند، موقع خواب دایره وار مینشینند و به همدیگر نگاه میکنند تا از سمت همنوعانشان مورد حمله قرار نگیرند. آخر این مردم متمدنِ ادکلن زدهیِ کراوات زده چقدر از انسانیت که هیچ، از انسان بودن دور شدهاند که از هم میترسند و برای مراقبت از خودشان سلاح میگیرند. اینها حتی خودشان به همدیگر رهم نمیکنند. مگر نمیگویند انسان و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر؟ آیا اینها وحشی نیستند که حتی نمیتوانند در کنار یکدیگر آزادانه زندگی بکنند؟ گلی بر جمال گرگهای جنگلی که دم از مدرنیته نمیزنند و در گروه حیوانات درنده قرار می گیرند ولی لااقل در کنار یکدیگر زندگی میکنند و روزها و شبها به همدیگر حمله نمیکنند!
از کشت و کشتار در جوامع غربی که بخواهیم صحبت کنیم دیگر آبرویی برای آن تمدن باقی نمی ماند، قتلها و کشتارهای 16 اکتبر 1991 امریکا، کشتار 160 نفره در دبیرستان کلمبین، به رگبار بسته شدن 32 دانشجو در آوریل 2007 در دانشگاه ویرجینیا و بابانوئلی که در دسامبر 2006 نه نفر را به کام مرگ برد. کشتارهای پنجم نوامبر 2009 و 12 آوریل 20012 و زنده زنده سوزاندن فرقهی دیویدیان و چندین و چند مورد دیگر که ذکر همهی آنها در این مقال نمیگنجد. تازه اینها مربوط به درون خودشان است. کشتارهایی که در جوامع بیرونی به راه می اندازند که اصلاً قابل شمارش نیست.
آقای علیزاده اندکی از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی جامعهی غربی برایتان بگویم.
چند هفتهای بیش نیست که ازدواج همجنس بازها در یکی دیگر از کشورهای متمدن غربی قانونی شد. من که تا به حال حتی میان حیوانات هم ندیدهام که دو حیوان نر یا دو ماده با هم آمیزش کنند! من که تا به حال ندیده و نشنیدهام که سه حیوان با هم جفت گیری کنند ولی خب در اروپا مهد تمدن! خبرها حاکی از ازدواجهای گروهی، ازدواج با محارم و حتی سخیفتر از همهی اینها ازدواج با حیواناتی از قبیل سگ، خر و اسب را میشنوم و میبینم. سقوط تا چه اندازه، آیا اینها نشانهی مردم متمدن و با فرهنگ و پیشرفته است؟ نکند تعریف ادب و ادبیات و فرهنگ و پیشرفت در جامعهی شما با ما متفاوت است؟ یکی از واقعیتهای دیگر این جوامع فرهنگ عریانیسم است. آیا لخت شدن و عریان تر شدن زنان در این جوامع که مداوم بر آن تلاش دارند نشان تمدن ومدرنیته است؟ اگر این چنین است، پس حیوانات قطعاً بسیار پیشرفتهتر و مدرنترند.
ما هر قسمت از پوشش رنگین تمدن غربی را که بلند میکنیم چنان بوی گندی از آن بلند میشود که حتی شرم میکینم از صحبت کردن در آن موارد. به فراخور نوشته، فقط یک مثال کوچک، از بزرگترین صنعت غذایی اروپا "مک دونالد" بگویم که حتی حقوق حیوانات را هم زیر پا میگذارد و چه ها که بر سر این مخلوقات نمی آورد. از قساوت انسان نماهای وحشی غربی برای لذت بیشتر بگویم. حتماً اسم غذای جگر چرب را شنیدهاید، به گفتهی خود صاحبان هتلها و رستورانها و غذاخوریهای معتبر جوامع اروپایی از لذیذ ترین غذاها به حساب میآید. اما آیا نحوهی تهیه شدن آن را دیدهاید؟ یا حتماً خودتان هم از آن غذا خوردهاید که قساوت قلب گرفته و حقیقتها را درک نمیکنید! برای تهیه این غذا مرغابی و غازها را مجبور می کنند مقدار زیادی چربی بخورند تا بیش از اندازه چاق شوند. یک لوله فلزی از گلوی حیوان به داخل معده وارد می کنند و به حیوان غذا می خورانند تا حدی که جگر آنها بزرگ و بزرگتر شود و مبتلا به بیماری جگر چرب شود. سپس آنها را درون قفس های بسیار کوچک قرار می دهند و آنها را مجبور می کنند که در یک حالت ثابت و بدون حرکت بایستند تا انرژی مصرف نکنند. پاهای آنها در اثر ایستادن های ثابت و طولانی مدت ورم می کند. و نمی توانند بخوابند. آنها سعی می کنند از جان خود دفاع کنند، اما این تلاش هم بی فایده است. آنها را مجبور به خوردن می کنند تا جایی که بمیرند و یا بدن آنها نتواند این مقدار غذا را تحمل کنند. همانطور که می بینید غذا از دهان حیوان بیرون زده و مرده و آنهایی هم که زنده میمانند، بیمار می شوند و از مخرج آنها هنگام دفع مدفوع خون جاری می شود. آنها نه تنها از ناحیه دهان و گلو دچار جراحت می شوند، بلکه تمام مدت زندگی غم انگیز خود از دل درد و ورم و درد پا عذاب می کشند. نه خوابی دارند و نه حرکت و جنب و جوشی، که مطابق غریزه خود و مطابق آزادی و زندگی که خداوند به آنها داده بتوانند آسمان را ببینند ، روی زمین راه بروند و در آب شنا کنند. نهایت این کار تولید جگر چرب شده و مصرف آن در رستورانها است. تازه آقای مدافع، از میمونهایی که زنده زنده مغز سرشان را در برگر کینزهای انگلیس و KFC های امریکایی میخورند هم هیچ نگفتم.
دیدگاه شما