مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 30. تير 1392 - 8:27   |   کد مطلب: 7703
تحلیلی بر فیلمی که به دنبال کار ناتمام انگلیسی‌هاست
«پس از صد سال»، انگلستان و طینتی که همچنان بدان می‌تند

«اصولتان را روی کاغذ بنویسید؛ اصالت‌های خود را با حساسیت بالا حفظ کنید؛ نگذارید اصول نظام آینده‌ی شما را دشمنان شما بنویسند. نگذارید اصول اسلامی در پای منافع زودگذر قربانی شود. انحراف در انقلاب‌ها، از انحراف در شعارها و هدف‌ها آغاز می‌شود.»1

این از اولین توصیه‌های مقام عظمای امامت، به بزرگان، علما و اندیشمندانی بود که در فرآیند بیداری اسلامی، دست به سری انقلاب‌هایی در کشورهای خود زده بودند. دلیل این توصیه از سوی رهبر فرزانه‌ی انقلاب این بود که ایشان در تجربه‌ی تاریخی ایرانیان، خوب به خاطر داشته و دارند که به همان میزان که این توصیه در جریان انقلاب مشروطه مورد غفلت قرار گرفت و این انقلاب را از مسیر خود منحرف کرد، به همان اندازه، عمل به این توصیه، در فرآیند انقلاب اسلامی، در طی سالیان متمادی گذشته، چراغ راهی در جهت تحقق آرمان‌ها و خواسته‌ها و موفقیت این انقلاب بوده است.
حال در این شرایط که بیگانگان و دشمنان، از جمله انگلیسی‌ها نتوانستند در جریان انقلاب اسلامی، اصول نظام برآمده از انقلاب را همچون انقلاب مشروطه، متناسب خواست خود و اعوان و انصارشان تعریف کنند، در طی سال‌های پس از انقلاب، سعی نموده‌اند با پروپاگاندا و جوسازی رسانه‌ای و با کمک همان اعوان و انصار روشن‌فکر خود، قرائت و تعریفی مجعول از گذشته و خواسته‌های تاریخی ملت ایران، به خصوص در میان نسل‌های پس از انقلاب، ارائه نمایند تا با تحریف اصول و خواسته‌های ملت، انقلاب اسلامی را از ادامه‌ی سیر پیش‌رونده‌ی خود بازدارند. در همین راستا، به تازگی شبکه‌ی سلطنتی بی‌بی‌سی فارسی انگلیس، با تولید و پخش سری فیلم‌هایی، سعی در ارائه‌ی قرائت خاص خود از شرایط گذشته و حال جمهوری اسلامی ایران دارد. فیلم «پس از صد سال» این شبکه را نیز در همین راستا باید تحلیل کرد.
تمام تحلیل‌های که در این فیلم توسط عناصر دست‌چندم اپوزیسیون خارج‌نشین روایت می‌شود مبتنی بر یک صغری و کبری ساده است:
- مردم ایران طی صد سال گذشته صرفاً به دنبال «حق تعیین سرنوشت» بودند.
- حاکمان هم، از جمله حاکمان جمهوری اسلامی، طی این سالیان استبداد ورزیده‌اند و آزادی‌ها را سلب کرده‌اند.
لذا پس از صد سال، باید مبارزه را ادامه داد.
این تعریف و صغری و کبری که شبکه‌ی دولتی انگلیس به همراه اعوان و انصار روشن‌فکر از ما و تاریخ ما ارائه می‌دهد و مبتنی بر آن، تحلیل‌هایی را در نفی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه اقامه می‌کنند با اندک ارجاع تاریخی قابل نقض است. ارجاعی که این فیلم هیچ وقت قصد پرداختن بدان را ندارد.
مشروطه و اصولی که نوشته نشد
 
این فیلم بر آن است بدون آنکه به مکانیسم‌های مبارزه و جنبه‌های ایجابی خواست مردم مسلمان ایران کمترین اشاره‌ای کند، خواست مردم از مشروطه تا کنون را صرفاً استبدادستیزی، تلاش برای رسیدن به دمکراسی و حق تعیین سرنوشت معرفی نماید. اما آن چیزی که عموم مردم مسلمان ایران طی سده‌ی گذشته به دنبال آن بودند، حرکت در منظومه‌ای از مفاهیم و اصول اسلامی و درانداختن تمدنی نوین مبتنی بر همین اصول و مبانی بوده است؛ اصولی که البته استبدادستیز است و حق تعیین سرنوشت را برای مؤمنین محفوظ می‌دارد.
با مرور سیر وقایعی که به جنبش مشروطه‌خواهی انجامید، این ادعا به وضوح قابل مشاهده است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1.      آغاز و زمزمه‌های نهضت مشروطه را باید از محرم سال 1323 هـ.ق (اسفند 1283) جست‌وجو کرد. ماه محرم که یادآور قیام سرور شهیدان عالم است، در سامان‌دهی تحولات اجتماعی ایران در طی صد سال گذشته، نقش بی‌بدیلی داشته است. آغاز ماجراهایی که منجر به نهضت مشروطه شد به ماجرای مسیو نوز بلژیکی برمی‌گردد. وی در ایام محرم سال 1323 هـ.ق در یک مجلس رقص، با لباس روحانیت ظاهر می‌شود. از این مجلس عکس‌های یادگاری بسیاری تهیه می‌گردد که یکی از آن‌ها در میان مردم پخش می‌شود که این امر موجب جریحه‌دار شدن احساسات دینی مردم می‌گردد و محرم آن سال، سر آغازی می‌شود بر مخالفت‌های علنی مردم علیه حکومت.
2.      در ادامه حادثه‌ای که به روند نهضت مشروطه سرعت بخشید ماجرای تخریب بانک استقراضی روس بود که آن هم زمینه‌های مذهبی داشت. دست‌اندرکاران این بانک با خرید یک قبرستان متروکه و تخریب قبور و هتک حرمت اجساد مسلمین، موجب جریحه‌دار شدن احساسات دینی مردم می‌شود که باعث می‌گردد مردم در مخالفت با این عمل قیامی در تهران علیه آن به راه بیفتد.
3.      ماجرای مهمی که به صورت مستقیم به نهضت مشروطه انجامید، ماجرای گران شدن قند در اواخر ماه رمضان 1323 هـ.ق و چوب خوردن تجار خوش‌نام بازار توسط علاء‌الدوله، حاکم تهران، بود که متعاقب آن، پس از واقعه‌ی مسجدشاه، علما در نقش رهبری مردم، در اعتراض به این اقدامات حکومت، از تهران مهاجرت کردند و به سمت حرم عبدالعظیم روانه شدند. این ماجرا که از آن به عنوان مهاجرت صغری و جنبش عدالتخانه یاد می‌شود، با پذیرش خواست مردم و علما از سوی شاه در هشت بند به پایان رسید که اهم خواسته‌‌ی مردم، به رهبری روحانیت، دو مورد مهم بود:
الف) تأسیس عدالتخانه در تمام شهرهای ایران برای جلوگیری از ستمگری‌های حاکم.
ب) اجرای قوانین اسلام درباره‌ی مردم به طور یکسان.
4.      مهم‌ترین ماجرا که به پیروزی مشروطیت انجامید، مهاجرت کبرای علما و سه هزار نفر از متدین شهر به شهر قم و سکنی گزیدن آن‌ها در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) بود که متعاقب آن، وقایعی به وقوع پیوست که با پشتیبانی علمای نجف، موجب پیروزی نهضت مشروطیت شد.
با توجه به همه‌ی این موارد، آنچه در همه‌ی این وقایع عیان است، نقش پُررنگ مناسک مذهبی و رهبری علما و روحانیت (که در صدر آن، حضرات آیات شیخ فضل‌الله نوری، سید محمد طباطبایی و بهبهانی حضور داشتند) در این تحولات است. اما با توجه به همه‌ی این موارد، آن چیزی که در پایان مشروطه محقق شد و اصولی که برای نظام برآمده از مشروطه به نگارش درآمد، با خواست مردم بسیار متفاوت بود.
با مهاجرت علما و متدینین از تهران به قم، که البته در تحکیم پیروزی نهایی نهضت بسیار مؤثر بود، خلأ جدی در رهبری تهران ایجاد شد. در این خلأ رهبری، از یک سو با بزرگ جلوه داده شدن احتمال حمله‌ی حکومت، مردم احساس کردند اگر مورد تعرض قرار گیرند، هیچ مرجع و پشت‌وپناهی نخواهند داشت و از سویی دیگر، زمزمه‌ی پناهنده شدن به سفارت انگلیس برای حفظ امنیت توسط طرفداران انگلیس، در میان مردم تبلیغ شد. همه‌ی این‌ها دست‌ به دست هم داد تا با تحصن مردم در سفارت انگلیس، اصول انقلاب مشروطه با به حاشیه رفتن روحانیت، توسط روشن‌فکران، غرب‌رفتگان و رجل انگلفیلد به نگارش درآید.
و این گونه بود که دیدگاهی که در نوشته‌های خود، مشروطه را این گونه تعریف می‌کرد: «مجلس دارالشورای کبرای اسلامی است و به مساعی مشکوره حجج اسلام و نواب عام امام زمان قائم شده... ممکن نیست که آثار پارلمان پاریس و انگلیس بر آن مترتب گردد. بدانید طبع مملکت ما را مشروطه‌ی اروپا دردی است بی‌دوا و جراحتی است فوق جراحت... من آن مجلس ملی را می‌خواهم که عموم مسلمانان مجلس می‌خواهند که اساسش بر الهیت باشد و بر خلاف قرآن و شریعت محمدی و بر خلاف مذهب مقدس جعفری، قانون نگذارد.»2 به حاشیه رفت و به جای آن، قانون اساسی مشروطه و اصول نظام برآمده از نهضت مشروطه را جریانی به نگارش درآورد که در نوشته‌های خود معتقد بود:
«مشروطیت را در جاهای دیگر دنیا با زحمات چندین‌ساله اختراع کردند و چون هر چیز اختراعی را بخواهیم از مأخذش برداریم، باید با تمام جزئیات و آلات آن برداریم و اگر ما ساعت را بخواهیم برای تعیین وقت قول کنیم، ولکن یکی از چرخ‌های آن را بگذاریم، کار نخواهد کرد. مشروطیت فرزند روحانی انگلستان است... و چشم مردم به جزیره‌ی بریتانیای کبیر دوخته و به یاد آن مهربانی‌های سابق، منتظر معونت آن ملت نجیب و آن دولت لیبرال‌اند.»3
و این شد که دشمنان و بیگانگان و اعوان و انصارشان در جریان مشروطه، اصول انقلاب را به نگارش درآوردند و در نتیجه‌ی آن، روشن‌فکران و بیگانگان راهی را پیش روی ملت نهادند و ایران را به سمتی سوق دادند که به دیکتاتوری رضاخانی منجر شد.
انقلاب اسلامی و کار نکرده‌ی انگلیسی‌ها
 
اما در جریان انقلاب اسلامی، با درایت و هوشمندی از سوی امام خمینی (رحمت الله علیه)، به مردمی‌ترین و دمکراتیک‌ترین شیوه، اصولی که مردم برای آن انقلاب کرده بودند، توسط خود مردم روی کاغذ آمد. ابتدا شکل نظام آینده، یعنی جمهوری اسلامی، به همه‌پرسی عمومی گذاشته شد که اکثریت قاطع ملت آن را پذیرفت.
سپس نمایندگانی که قرار شده بود اصول قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی را بنویسند، توسط مردم انتخاب شدند و پس از نگارش اصول قانون اساسی، دوباره درباره‌ی پذیرش آن، از مردم پرسیده شد و مردم به آن رأی دادند و آن را پذیرفتند و در طول سی‌وچند سال گذشته، با حضور در دوره‌های مختلف انتخابات و مناسبات گوناگون، عملاً التزام و بیعت خود را با این اصول اساسی و نظام برآمده از آن نشان داده و می‌دهند. این به زبان ساده، یعنی اینکه مردم همچنان به اصولی که خود برگزیده‌اند پایبندند.
در مقدمه‌ی قانون اساسی جمهوری اسلامی، که تبلوری است از خواست یکصدساله‌ی مردم ایران، چنین آمده است: «ماهیت انقلاب عظیم اسلامی ایران و روند مبارزه‌ی مردم مسلمان از ابتدا تا پیروزی، که در شعارهای قاطع و کوبنده‌ی همه‌ی قشرهای مردم تبلور می‌یافت، این خواست اساسی را مشخص کرده و اکنون در طلیعه‌ی این پیروزی، ملت ما با تمام وجود نیل به آن را می‌طلبد. ویژگی بنیادی این انقلاب نسبت به دیگر نهضت‌های ایران در سده‌ی اخیر، مکتبی و اسلامی بودن آن است. ملت مسلمان ایران، پس از گذر از نهضت ضداستبدادی مشروطه و نهضت ضداستعماری ملی شدن نفت، به این تجربه‌ی گرانبار دست یافت که علت اساسی و مشخص عدم موفقیت این نهضت‌ها مکتبی نبودن مبارزات بوده است. گرچه در نهضت‌های اخیر، خط فکری اسلامی و رهبری روحانیت مبارز، سهم اصلی و اساسی را بر عهده داشت... طرح حکومت اسلامی بر پایه‌ی ولایت فقیه، که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام خمینی ارائه شد، انگیزه‌ی مشخص و منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل مبارزه‌ی مکتبی اسلام را گشود...»4
و این گونه بود که خودمان اصول و خواسته‌های عمومی خودمان را به نگارش درآوردیم و بیگانگان، دشمنان و عقبه‌ی آن‌ها در کشور، هیچ وقت فرصت آن را نیافتند اصول انقلاب اسلامی ما را به قرائت خود به نگارش درآورند.
لذا از همین روست که انگلیسی‌ها، پس از صد سال، همچنان بر طینت خود می‌تنند و در جهت جبران کار نکرده‌شان در فرآیند انقلاب اسلامی، که در جریان مشروطه مسبوق به سابقه بوده است، یعنی جایگزین کردن خواست خود با خواست عمومی ملت ایران، دست به مجموعه اقداماتی می‌زنند؛ اقداماتی که بخش عمده‌ای از آن‌ها را این روزها تلویزیون سلطنتی بی‌بی‌سی فارسی به عهده گرفته است.
این رسانه این روزها با پخش سری فیلم‌هایی از جمله «پس از صد سال»، بر آن است که در میان نسل‌های پس از انقلاب، قرائت خود را از تاریخ و خواست عمومی ملت و شرایط حاضر، جایگزین واقعیت‌ها کند تا شاید کار عقیم‌مانده‌ی خود در انقلاب اسلامی را به سرانجامی برساند و شرایط خود را به پس از نهضت مشروطه تغییر دهد.
لازم است در این بخش، به عنوان نکته‌ی پایانی، به این موضوع اشاره شود که نزدیک‌ترین گروه‌های سیاسی به قرائتی که فیلم «پس از صد سال» از انقلاب اسلامی ارائه می‌دهد، یعنی توده‌ای‌ها و نهضت آزادی‌ها و جبهه‌ی ملی‌ها، در اواخر دهه‌ی 40 تا انقلاب اسلامی، روی‌هم‌رفته زندانیان سیاسی‌شان به زحمت به یکصد نفر می‌رسید5و همین یک فاکتور، کافی است تا وزن این قرائت در جریان انقلاب اسلامی به خوبی نشان داده شود.
شرایط حاضر و تعمیم یک دروغ بزرگ
 
اساساً خط مشی تلویزیون سلطنتی بی‌بی‌سی در نشان دادن شرایط حاضر، که در این فیلم هم دنبال می‌شود، این است که با چند تعمیم سعی می‌کند این انگاره را در ذهن مخاطب جا بیندازد که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، بازتولید روابط استبدادی پیش از خود است.
اول آنکه سعی می‌کند جمعیت راهپیمایی 25 خرداد 1388 را بر کل هشت ماه فتنه تعمیم دهد تا بگوید آنچه در تجمعات روزهای پس از 25 خرداد اتفاق افتاد، از جمله روز عاشورا، یک خواست فراگیر و عمومی بوده است؛ در حالی که واقعیت آن بود که هر چه از روز انتخابات دورتر می‌شدیم از میزان جمعیت تجمعات کاسته می‌شد و در نبود مردم، فضای افراط‌گری افزون‌تر می‌گردید.
دوم آنکه فتنه‌ی 88 را سعی می‌کنند در دو سطح و گستره‌، تعمیم دهند. در سطح اول، فتنه‌ی 88 را تعمیم جغرافیایی می‌دهند؛ یعنی مخالفت با جمهوری اسلامی و وقایع اتفاق‌افتاده در چند خیابان تهران را بر کل ایران تعمیم می‌دهند و در سطح دوم، فتنه‌ی 88 را تعمیم زمانی می‌دهند؛ یعنی اینکه سعی می‌کنند به نحوی جلوه دهند که انگار این ماجرا (یعنی فتنه‌ی 88 به انضمام ماجرای 18 تیر) در کل تاریخ جمهوری اسلامی جریان داشته است و همیشه مردم (یعنی همان اقلیت تعمیم‌یافته) با جمهوری اسلامی در حال معارضه بوده‌اند.
اما واقعیت این است آن چیزی که در طول تاریخ جمهوری اسلامی ایران جریان داشته راهپیمایی‌های مردمی در 22 بهمن و مناسبت‌های ملی و انقلابی دیگر بوده است. آن چیزی که جریان داشته مشارکت‌های حداکثری مردم در سازوکار انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی بوده است. آن چیزی که جریان داشته 23 تیرها و 9 دی‌ها بوده است و همه‌ی این‌ها اتفاقاتی بوده‌اند که در گستره‌ی مکانی همه‌ی ایران و در گستره‌ی زمانی 33ساله‌ی جمهوری اسلامی، بارها و بارها تکرار شده است؛ اتفاقاتی که انگلیس و بی‌بی‌سی فارسی‌اش علاقه‌ای به دیدن و انعکاس آن‌ها ندارند.(*)
پی‌نوشت‌ها:
1.      بیانات در اجلاس بین‌المللی بیداری اسلامی، 26 شهریور 1390.
2.      دکتر موسی نجفی و دکتر موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ ششم، 1388، ص 255.
3.      تقی‌زاده، روزنامه‌ی مجلس، دوشنبه، 24 ربیع‌الثانی 1326، شماره‌ی 131.
4.      قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
5.      دکتر صادق زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، چاپ هفتم، 1387، ص 139.

دیدگاه شما

آخرین اخبار