به گزارش صدای دانشجو، به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران، به معرفی کتاب «من مادر مصطفی» میپردازیم:
- من جلو غریبه ها گریه نمی کنم که خوشحال نشن.
این جمله را مادر مصطفی به رهبر انقلاب گفت. هر چقدر فکر می کنم، سخت است که مادر باشی، تک پسرت را شهید کنند و تا روز دیدار با رهبر قطره ای اشک نریزی تا دشمنان حتی لبخند هم نزنند.
مادر مصطفی احمدی روشن، آدم را حیران می کند، مثل همه ی مادرها.
مثل همه ی مادرهایی که از خودشان و علایقشان می گذرند تا کودکشان پا بگیرد و کم کم رشد کند.
اصلا می دانید، صادقانه بگویم که هر چه می خواهم درباره ی مادر ها بنویسم سخت است و نمی شود. مادر نعمتی است که فقط خدا گوهر وجودش را می شناسد و اگر قرار باشد کسی از مادر بگوید او خود خداست. «من مادر مصطفی» هم روایتی از زبان دو مادر است. مادری که از دامان او مصطفی احمدی روشن به معراج می رود.
و مادری دیگر، که حالا مشغول جهادی مادرانه است تا علیرضا احمدی روشن جای خالی پدرش را برای رهبر پر کند.
چند سی سی از متن کتاب :
وقتی بیدار شدم، داشت موهاشو خشک می کرد. رفت طرف کمد، لباس مشکی شو برداشت.
گفتم: «آقا مصطفی، مشکی رو یک ماه پوشیدی، الان برای چی می پوشی؟»
هنوز 3روز تا اربعین مونده بود.
خنده ای کرد و گفت: «دوست دارم، برای امام حسین می پوشم.»
چون اکثرا زود می رفت، اصرار نمی کرد که برایش صبحانه آماده کنم. صبحانه رو محل کار می خورد. لباس شو پوشید. ازش پرسیدم: «امروز زود میای؟»
برعکس خیلی موقع ها گفت: «بله، زود می آم.»
در و بست و رفت.
انتها پیام/م
دیدگاه شما