مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 30. ارديبهشت 1395 - 10:38   |   کد مطلب: 17958
چالش و دیگر گونی این دو تفکر که ریشه در فلسفه غرب دارد امروزه منتج به واژگانی جدید از قبیل افراطیون، دلواپسان و اعتدال گردیده است. اما تعادل و توجه کامل به آرمانها و واقعیت ها را می توان در عملکرد مقام معظم ..

به گزارش صدای دانشجو، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی؛ محمدعلی رحیمی// چندی پیش مقام معظم رهبری از تلاش دشمنان برای ایجاد دو قطبی سخن گفتند؛ در نوشته زیر برآنیم تا به بررسی ریشه این تلاش و دستاویز جهت ایجاد دو قطبی که امروزه ملموس تر گردیده است بپردازیم:

اگرچه دو واژه «رئالیسم و ایدئالیسم» از کلمات لاتین می باشند اما جهت توضیح جریان نفوذ پس از انقلاب اسلامی می توان از آنها بهره جست. در نوشته زیر به بررسی هدف انقلاب اسلامی در زبان و عمل، همچنین نحوه مواجهه دولت مردان با این رویداد در بعد داخلی و خارجی پرداخته می شود:

ایدئالیسم (یا آرمانگرایی) را می توان همان آرمان های ابتدای انقلاب اسلامی دانست که جوهره آن را تشکیل می دهند؛ این اهداف که عمدتا ریشه در ظلم و ستم دوره شاهنشاهی داشتند در قالب اهداف و شعارهایی از قبیل عدالت، آزادی، انقلاب مستضعفین، مقاومت مقابل ظالم و... تبلور گردید. اما طی چندی پس از انقلاب عده ای که بعد نیز سکان اجرایی کشور را نیز بدست گرفتند، در عمل اعتقادی به انقلابی ماندن یا همان ایدئالیسم اولیه نبودند و بعدها از جملاتی از قبیل بر سر عقل آمدن انقلاب، توهم توطئه داشتن، ایجاد رفراندوم در ارتباط با غرب و... سخن راندند.

محو تدریجی نگاه آرمانگرا با استدلال توسعه را می توان در دولت آقای هاشمی به وضوح مشاهده کرد، طرح ژاپن اسلامی شدن و باز کردن مجاری برای سرمایه گذاری خارجی تفکری بود که ایشان باعث نجات و پیشرفت کشور به مانند ژاپن می دانستند؛ این نگاه در کنار نادیده گرفتن تفاوت های ریشه ای در توسعه ایران و ژاپن (از قبیل اینکه در ژاپن انقلابی رخ نداده بود، تمکین رهبران ژاپن از ظلم پذیری نداشتن ارتش و قانون کاپیتالاسیون، نداشتن ایدئولوژی جهانی مبتنی بر دین در جهان از قبیل مهدویت و ...) مواردی بودند که موجب ناکامی در رسین به اهداف گردید. همچنین در این برهه طلایی پس از جنگ که مردم آمادگی متکی به خود شدن را داشتند در قالب سیاست های مصرف گرا، اتکا به اقتصاد تک محصولی و خوشبینی به دشمن و راس آن آمریکا از بین رفت. نتیجه محو آرمانخواهی در دو دولت هاشمی و خاتمی و سیاست های غلط فرهنگی و اقتصادی منجر به بالا رفتن توقعات، میل به سبک زندگی غرب و بدبینی عمومی نسبت به رسیدن به آرمانها گردید. قابل ذکر است همه این اتفاقات با توجیه ضعیف بودن کشور، لزوم پیوستن به دهکده جهانی و تنش زدایی اتفاق افتادند.

اما رئالیسم یا توجه به واقعیت نگاهی بود که در اندیشه کارگزاران دولت هاشمی، خاتمی و حال روحانی نگاهی صرف است، به عبارت دیگر در کنار واقعیت آرمان نمی گنجد؛ ما از نظر اقتصادی، سیاسی، نظامی ضعیف و در بعد فرهنگی-اجتماعی ضربه پذیر هستیم پس باید با آنها کنار بیاییم به هر قیمتی که منجر شود. البته باید دقت داشت در چنین نگاهی دولت احمدی نژاد صرفا آرمانگرا تلقی می شود که با بررسی در عملکرد ایشان بویژه چهار سال اول امری متناقض است.

چالش و دیگر گونی این دو تفکر که ریشه در فلسفه غرب دارد امروزه منتج به واژگانی جدید از قبیل افراطیون، دلواپسان و  اعتدال گردیده است. اما تعادل و توجه کامل به آرمانها و واقعیت ها را می توان در عملکرد مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) مشاهده نمود، جایی که در کنار تاکید بر آرمان ها و حفظ عزت ملی به ضرورت توجه بر جنگ نرم، مبارزه با مفاسد، حفظ حقوق مردم و در حال حاضر اقتصاد مقاومتی گردیده است.

با توجه به مطالب فوق می توان یکی از ریشه های اساسی ایجاد دوقطبی را می توان تلاش غرب برای نهادینه سازی آر مانگرایی (ایدئالیسم) به واقعیت گرایی (رئالیسم) یا به عبارت دیگر دست کشیدن ملت ما از آرمان ها و غیرواقعی دانستن آنها که ضمیمه دین زدایی است، می باشد. در همین راستا برخی سیاسیون ناخواسته و از روی جهالت این توطئه را تداوم داده اند و هدف نهایی ایجاد دو قطب انقلابی و غیر انقلابی می باشد.
انتهای پیام/م
 

دیدگاه شما

آخرین اخبار