گذشته از همه اختلافاتی که درباره جزئیات مهدویت در منابع ادیان و مذاهب مختلف هست، یکی از مهمترین و محل مناقشهترین موارد که محل بحث و حتی ریشهٔ جریانها، نزاعها و حتی شکلگیری حکومتهای مختلف صورت گرفته مسئله نشانههای ظهور است. روایات متعددی علاوه بر معرفی مهدی (عج) از نشانههای ظهور او گفتهاند. روایاتی که اکثراً در حالهای از ابهام، رازگونه از مقدمات نهضت جهانی مهدوی سخن گفته و نشانههایی از شروع قیام او، معارضینش یا شرایط زمانی و مکانی مختلف طرح کردهاند. در سالهای اخیر بار دیگر در جامعه ما تحتتأثیر عوامل مختلفی محوریت دوباره یافتهاند، نظیر: استفاده درست از امیدزایی مهدویت در شرایط حاکمیت تجدیدنظرطلبان برای امیدبخشی، رشد جریانات انجمن حجتیه و تفاسیر انفعالی از مهدویت، تحقق بعضی موارد قابل انطباق با روایات مربوطه و دامن زده شدن به بازار تطبیقها (نظیر کتاب عصر ظهور علی کورانی، یومالخلاص کامل سلیمان، جزوهٔ نشانههای بسیار نزدیک بودن ظهور نشریه رایحه ظهور بسیج دانشجویی کوی دانشگاه تهران در ابتدای دهه هشتاد و مستند ظهور بسیار نزدیک است در پایان همان دهه)، همچنین رواج آرماگدونیسم در قالب رسانههای غربی از سویی به طرح دوباره این موارد دامن زد. مواردی نظیر فتنه شام، بیداری اسلامی و سرنگونی حکام غرب آسیا و شمال آفریقا، دعواهای بر سر حکومت در عربستان سعودی در طول دهه گذشته بهویژه حاکمیت ملک عبدالله، وقایع عراق از دوره سرنگونی صدام تاکنون، تلاش برای تطبیق روایات مربوط به شعیب بن صالح و سید خراسانی و…. بر این بازار دامن زده است. حال مرگ ملک عبدالله، پادشاه عربستان از مواردی است که بر شروع دوباره گمانهزنیها دامن زده و بیش از این خواهد زد.
الف- کارکردهای مثبت نشانههای ظهور
نشانهها (به فرض صحت)، در شرایط یأس، تقیه و فشار شیعه صادر شدند. در این شرایط، فرصتهایی برای شیعه بهواسطهٔ آنها ایجاد شد که بعضی از آنها حتی ادامه دارد.
امیدزایی در شرایط یأس و فشار
در شرایط یأس، فشار، تقیه و مبارزه مخفی نشانهها موجب امیدزایی و حرکت منسجم شیعه میشد. در دورههای مختلف فشار بر اهلبیت در دوران مختلف همچنین دوره غیبت صغرا و شرایط مختلف غیبت کبرا این امیدزایی تداوم داشت.
ساماندهی شیعه برای انجام اقدامات هماهنگ
اما کارکرد دوم سازماندهی شیعه برای اقدامات هماهنگ بود. بهصورت نمونه فعالیت امام باقر (ع) و رفتن امام صادق (ع) به سمت قیام در چنین شرایطی کلید خورد، اما عدم همراهی، عدم رازنگهداری و افشای سر امام از سمت محبین و استفاده مقابل جریان رقیب و سامان دادن نهضت عباسی با پرچمهای سیاه مطابق روایات قیام خراسانی و شعار الرضا من آل محمد (ص) شرایط را مغلوبه کرد. بعضی از این روایات، در صورت صحت، در دورههای بعدی میتوانستند این نقش سازماندهی را مبنی بر یافتن اولویتها برای حرکتهای خاص را سامان دهند.
البته کارکردهایی مثل شناخت و رساندن خویش به امام و…. نیز برای نشانهها برشمرده شده که به ارزیابی آن خواهیم پرداخت.
ب- آیا نشانهها واقعیت دارند؟
خدشه در اسناد و منابع
گذشته از مباحث گسترده در منابع اهل تسنن بهویژه مسند احمد بن حنبل، کتب اصلی و اولیه این روایات نظیر الغیبه نعمانی، کمالالدین و تمام النعمه صدوق، الغیبه شیخ طوسی و الفتن ابن حماد (سنی مذهب) مورد خدشه هستند، مجهول بودن بعضی مشایخ نعمانی و تنها راوی کتاب، جمع روایات بهصرف شهرت از جانب صدوق، رویکرد جدلی با منحرفین شیعه در کتاب طوسی نه تمرکز بر روایات نشانهها و ارزیابی آنها و آغشته به فتن و ملاحم بودن و عدم رسیدن بسیاری روایات ان به اهلبیت و نقل از طرف صحابه یا تابعین در کتاب ابن حماد خود کتب را مورد خدشه قرار داده است، گذشته از آنکه بسیاری از راویان نیز مورد خدشه هستند یا با روایات مقطوع مواجهیم. از سوی دیگر نشانههای ظهور باخبر از فتن آینده مثل دوران اموی و عباسی و اشراط الساعه (روایات مربوط به نشانههای قیامت) آغشته است. اکثر قریب بهاتفاق این روایات مشکل سندی جدی داشته، روایات با راوی مجهول، ضعیف و حتی معروف به جعل در بسیاری از آنها هست. شاید تنها نشانهای از ظهور که آنهم بهواسطه کثرت تکرار در منابع شیعی و سنی، اصلش غیرقابل خدشه است وجود جریان معارضی است که از ان به سفیانی تعبیر شده و در مورد ویژگیهای او حتی اصل نسبت داشتن او به ابوسفیان و جریان اموی خدشه هست، چنانکه کسانی در این سالها حتی از شباهت لغوی سفیانی و صهیونی در تطبیق نشانهها با مصادیق خارجی سخن گفتهاند. در موارد دیگر نظیر پرچمهای سیاه، نفس زکیه، خراسانی و سید حسنی و… این ابهام دوچندان است و اساساً بهفرض صحت، مربوط بودن آنها به قیام مهدوی مورد نفی واقعشده است. طبیعتاً موضوع مهمی مثل مهدویت – که همه قدرتها و حرکتهای باطل را مورد خدشه قرار میدهد – بیش از مسائل تاریخی و احکام شرعی محل نزاع بوده تا احادیث جعلی، اسرائیلیات و… آن را مورد هدف قرار دهد. گرچه حرکتهای خوبی در حوزه قم نظیر بررسی علائم بهصورت اجتهادی در قالب درسگفتار صورت گرفته یا تألیفاتی نظیر تحلیل تاریخی نشانههای ظهور نوشته مصطفی صادقی صورت گرفته است، اما خروجی بررسیهای اجتهادی هم خدشه در اکثر نشانهها بوده است.
مشکل در دلالت روایات و تطبیق آن با مصادیق خارجی
مشکل بعدی دلالت این روایات و تطبیق آن با مصادیق خارجی است. صدور این روایات در شرایط تقیه – در صورت صحت صدور- از یکسو، و از سوی دیگر آلودگی آنها به اسرائیلیات همچنین وجود موارد برون دینی مثل پیشگوییها از ملاحم و فتن گرفته تا پیشگوییهای عالمان سایر ادیان حتی مواردی نظیر پیشگوییهای نوسترآداموس موجب شده تا ماهیت این روایات به نحوی حاوی ابهام و رازآلودگی دوچندان باشد و امکان تفسیرپذیری آنها را فراهم آورد. چهاینکه در موارد متعدد در طول تاریخ اسلام این اتفاق افتاده است. افراد زیادی در تاریخ اسلام ادعای مهدویت یا حتی ادعای سفیانی بودن کردهاند یا قتل نفس زکیه از کشتار فخ تا شهادت محمدباقر حکیم و صیحه آسمانی از موارد مختلف در آخرالزمان تا پیام روز قدس امام تأویل شده است. حتی قیام عباسی یا فاطمیان در مغرب یا سنوسیه در سودان بر همین اساس سامان بندی شده است. حتی بعضی از همین روایات (در صورت صحت) گویای آن است که در آخرالزمان یا نزدیک ظهور نداهای باطلی به اسم ندای حق یا بازسازی بعضی از همین شرایط شکل میگیرد. لذا مشکل دلالت روایات به خاطر ابهام آن و همچنین مشکل در تطبیق آن با مصادیق خارجی محوریت دادن و استفاده از ان را با اشکال جدی مواجه میکند. این مشکل نهتنها در تاریخ اسلام که تاریخ انقلاب ما نیز نمود یافت، حتی در سالهای اخیر رنگ سیاسی پیدا کرد در بعد خارجی قدرتهایی مثل عربستان برای سرکوب انتفاضه ۱۴۰۰ مکه تهمت ادعای مهدویت به مبارزین دادند.
مسئله بداء
بداء اصلی استوار در تفکر شیعی جزو عوامل دیگری است که محوریت یافتن نشانههای ظهور را بهصورت نشانههایی که ظهور قطعاً به آنها بسته است و صرفاً با تحقق آنها ظهور محقق میشود را با چالش مواجه میکند. اصل غیبت در پی عدم وجود شرایط اجتماعی، عدم تمکن جریان حق برای تشکیل حکومت دینی و حفاظت از آخرین رهبر دینی و عدم جدا شدن جدی صف حق و باطل شکل گرفت. اگر پذیرش نسبی اجتماعی و آمادگی و تمکن جریان حق فراهم شود، ظهور فرصت محقق شدن پیدا میکند. یعنی ارادههای انسانی در تحقق این زمینهها بهعنوان پیششرط ظهور مؤثر است و ظهور لزوماً بسته به تحقق یک سری نشانه طبیعی یا انسانی نیست. حتی ممکن است نشانههایی از ظهور رخ بدهد، اما عدم تحقق آن شرایط ظهور را به جلو و عقب بکشد. پس مسئله اصلی در تداوم غیبت یا تحقق ظهور، عدم یا وجود ظرفیتهای لازم و اراده انسانی برای پذیرش حکومت حق است. بر این اساس وابسته کردن ظهور به تحقق یک سری نشانه با این اصل مسلم تفکر شیعی که جزو امتیازات شیعه نسبت به تفکرات جبری/تفویضی و اشعری/معتزلی است، در تعارض قرار میگیرد. چهاینکه اگر این نشانهها را صحیح بدانیم در تاریخ شیعه زمانهایی هست که نشانههایی از این موارد محقق شده حتی روایاتی در نزدیکی یا مقارن بودن ظهور با وقایعی ازایندست دادهاند اما عدم آمادگی و تمکن جریان شیعه این مسئله را محقق نکرده است مثل نیمهکاره ماندن قیام حضرت صادق (ع) به علت عدم آمادگی و رازنگهداری شیعیان و روی آوردن دوباره ایشان به سیره علمی پدرشان و تداوم مبارزه مخفیانه. لذا نگاه نشانهمحور به ظهور با کلام اسلامی-شیعی و مشخصاً مسئله بداء در تناقض است.
ج) کارکردهای منفی نشانهها
۱) انفعال و مسئولیت گریزی
نشانهمحوری، با نوعی انفعال و مسئولیتگریزی همراه است. وقتی ظهور بند به یکسری نشانه طبیعی یا غیرارادی میشود که باید به دنبال تحقق آن بود، اراده انسانی در حاشیه قرار میگیرد. بر این اساس افراد صرفاً به دنبال تحقق یکسری موارد غیرارادی هستند و نهایتاً تطبیق یا عدم تطبیق آن را پیگیری میکنند. درنتیجه بهجای زمینهسازی ظهور با ایجاد ظرفیت و تمکن صرفاً به دنبال یک سری نشانهها و تطبیق آن خواهند بود. امکان اشتباه در تفسیر یا تحریف مخالفین نیز فضای سوءاستفاده را پدید میآورد. حتی بعضاً چنانکه در سالهای اخیر و تحت تأثیر تطبیقهای منبری و رسانهای دیدهایم، افراد به بهانه نزدیکی ظهور بهواسطه بعضی نشانهها از یکسری مسئولیتهای اجتماعی سرباز میزنند. در نمونه متأخر، زمان شروع فتنه لبنان بهواسطه بعضی تطبیقهای معممین در لبنان بین مسائل سوریه با فتنه شام موجود در روایات، موانعی در سر راه جهاد با نیروهای دشمن مواجه شده بود، که نیروهای حزبالله با نه گفتن به این تفاسیر، در جبهههای نبرد حاضر شدند.
۲) انحراف و تزلزل باورهای دینی مردم
رواج تطبیق و نشانهمحوری و عدم تحقق آن موجب انحراف یا تزلزل باورهای دینی مردم میشود. یک عده میتوانند مانند تاریخ اسلام (مثل نهضت بنیعباس) از یک سری نشانه ساختگی برای انحراف مردم استفاده کنند، با عدم تحقق نیز در اصل حقانیت مهدویت و وعدههای الهی تزلزل ایجاد میشود.
۳) عدم فراگیری شناخت و معرفت حقیقی
وقتی چنین ترویج میشود که نشانه ظهور – آنهم در این حد ابهام و عدم سندیت و دلالت قطعی و تفسیرپذیر بودن- ملاک شناخت امام است، افراد بهجای رفتن به سمت معرفت یافتن به امام و تبدیل شناخت نظری به علم یقینی با عمل به التزامات آن و آماده کردن خود و جامعه برای یاری امام، صرفاً به دنبال سنجش بعضی نشانهها و تحقق یا عدم تحقق آن میروند. این معرفت ساندویچی – که قابلیت انحراف هم دارد – جلوی معرفت حقیقی را میتواند از اساس سد کند. چهاینکه بعضی از خود این روایات – به فرض صحت- مثلاً به صیحه شیطانی به اسم دعوت به امام برای نیروگیری جریان باطل، در کنار دعوت به امام اشاره میکنند. لذا چنین معرفتی توانایی هدایت افراد را ندارد، اما معرفت حقیقی که حاصل شناخت امام و آماده کردن خود و جامعه برای تحقق حاکمیت مطلق دین است، حتی بدون آن نشانهها بصیرتی در فرد میآفریند که مرز حق و باطل را تشخیص دهد. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقانا.
د) مدل نگاه اسلام ناب به مهدویت
نگاه اسلام ناب به مقوله مهدویت بر همین اساس، بهجای تکیه به علائم ظهور و مواردی ازایندست (که اثری از اینها بینشان نیست و حتی سیره رهبران انقلاب بهویژه امام راحل نشان از طرد یا بیاعتنایی عناصر به دنبال این چارچوب دارد)، مهدویت یکی مسئله عینی و مسئولیتساز است که در تداوم نهضت اسلامی شکل میگیرد.
حضور و نظارت امام زمان (عج) به مردم و مسئولین و ضرورت اصلاح رفتار متناسب این نظارت (صحیفه امام، ج ۹، ص ۱۷ و ۱۸ و ۱۲۳، ج ۸ ص ۲۸۴ و ۳۹۱ و ۳۹۲): «محتوای یک مملکتی اسلامی باشد. هر جایش برویم در مملکت اسلامی رفتیم، نه اینکه وقتی رفتیم بازار، ببینیم بازار همان بازار و همان رباخوری و همان اجحاف و همان گرانفروشی بیجا و همانها، و بعد هم فریاد میکند که اسلام! بعد هم چراغانی میکنند! خیال میکنند با این میشود امام زمان را بازی داد! (صحیفه امام، ج ۹، ص: ۱۹ و ۱۸).
مهدویت بهعنوان نقطه امیدبخش و ضرورت حرکت به سمت آن و ایستادگی مقابل طواغیت
«اولین درس عملی از این موضوع (مهدویت) این است که نابود کردن بنای ظلم در سطح جهان، نهفقط ممکن است، بلکه حتمی است… بدیهی است که انسانهای مأیوس نمیتوانند هیچ حرکتی درراه اصلاح انجام دهند. آن چیزی که انسانها را وادار به کار و حرکت میکند، نور و نیروی امید است. اعتقاد به مهدی موعود، دلها را سرشار از نور امید میکند. برای ما که معتقد به آیندهٔ حتمی ظهور مهدی موعود علیهالسلام هستیم، این یأسی که گریبانگیر بسیاری از نخبگان دنیاست، بیمعناست. ما میگوییم نهخیر، میشود نقشهٔ سیاسی دنیا را عوض کرد؛ میشود با ظلم و مراکز قدرت ظالمانه درگیر شد و در آینده نهفقط این معنا امکانپذیر است، بلکه حتمی است. وقتی ملتی معتقد است نقشهٔ ظالمانه و شیطانی امروز در کلّ عالم قابلتغییر است، آن ملت شجاعت مییابد و احساس میکند دست تقدیر، تسلّط ستمگران را برای همیشه بهطور مسلّم ننوشته است. انسانها میتوانند تلاش کنند و پرچم عدالت را – ولو در یک نقطهٔ محدود- بلند کنند. شما ببینید ملتهایی که امروز در گوشه و کنار عالم زیر فشارِ ظلم و ستم زندگی میکنند، اگر این امید را در دل خود بپرورانند که میشود با ظلم مبارزه کرد، چه اتّفاقی در دنیا میافتد و چهطور ملتها بیدار میشوند» (رهبر انقلاب ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
«انتظار چنین روزی را باید داشت. نباید اجازه داد که تصرف شیطانها و ظلم و عدوان طواغیت عالم، شعلهٔ امید را در دل خاموش کند. باید انتظار کشید… یکی از ابعاد انتظار، اعتماد و امیدواری به آینده و مأیوس نبودن است. همین روح انتظار است که به انسان تعلیم میدهد تا درراه خیر و صلاح مبارزه کند. اگر انتظار و امید نباشد، مبارزه معنی ندارد و اگر اطمینان به آینده هم نباشد، انتظار معنی ندارد» (رهبر انقلاب، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸).
«عقیده به امام زمان، نمیگذارد مردم تسلیم شوند؛ به شرطی که این عقیده را درست بفهمند. وقتیکه این عقیده بهطور حقیقی در دلها جا بگیرد، حضور امامِ غایب در میان مردم حس میشود …امام هم در دلها و هم در متن زندگی ملت حضور دارد. مگر میشود حضور نداشته باشد؟ شیعهٔ خوب کسی است که این حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این، به انسان امید و نشاط میبخشد. این ملت بزرگ، بیش از همهچیز به همین امید نیاز دارد؛ ملتی که درراه خدا و برای عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه میکند و افتخار طول تاریخ بشر و همهٔ تاریخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز درآورده است. چنین ملتی، بیشتر از همهٔ چیز، به همین امید درخشان احتیاج دارد. آن اعتقاد، این امید را به او میبخشد» (رهبر انقلاب، ۱۷/ ۱۰/ ۱۳۷۴).
«جوانان و روشنفکران و عموم ملت ما با اعتقاد به ظهور مهدی علیه الصّلاه و السّلام این اعتقاد راسخ را در دل خود پرورش میدهند که نظم ظالمانهٔ جهانی، قابلزوال است و ابدی نیست؛ میشود با آن مبارزه و در مقابل آن ایستادگی کرد» (رهبر انقلاب ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
عدم انتظار منفعلانه، گوشهنشینی و احاله امور به ظهور، مقابله بهقدر توان با ظلمها
«اگر خود حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- مقتضی بدانند خوب خودشان تشریف بیاورند»! یکی از علما اینجوری میگفت- خدا رحمتش کند- که «من که دلم بیشتر نسوخته به اسلام از حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه؛ خوب ایشان هم که میبینند این را، خود ایشان بیایند؛ چرا من بکنم»! این منطق اشخاصی است که میخواهند از زیر بار در بروند. اسلام اینها را نمیپذیرد. اسلام اینها را به هیچچیز نمیشمرد. اینها میخواهند از زیر بار در بروند» (صحیفه امام، ج ۳، ص ۳۴۰ و ۳۳۹).
«البته آن پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمیتوانیم [پر] بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم؛ چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را… ما درستش میکنیم تا حضرت بیاید» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷).
«هرچند اعتقاد به حضرت مهدی أرواحنا فداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکی نیست؛ اما نباید مسئله را فقط به جنبهٔ آرمانی آن ختم کرد- یعنی بهعنوان یک آرزو در دل، یا حدّ اکثر در زبان، یا بهصورت جشن- نه، این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظاری که از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست؛ انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم. سربازی امام زمان، کار آسانی نیست. سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد. عدّهای این اعتقاد را وسیلهای برای تخدیر خود یا دیگران قرار میدهند؛ این غلط است. ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پُر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم؛ نه، بهعکس، ما امروز وظیفهداریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. شنیدهاید، درگذشته کسانی که منتظر بودند، سلاح خود را همیشه همراه داشتند. اینیک عمل نمادین است و بدین معناست که انسان ازلحاظ علمی و فکری و عملی باید خود را بسازد و در میدانهای فعّالیت و مبارزه، آمادهبهکار باشد. اعتقاد به امام زمان بهمعنای گوشهگیری نیست. جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الآن هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان میآید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چهکار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همهٔ دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطهٔ دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها میآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم» (رهبر انقلاب، ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
کسانیکه مغرض و یا نادان بودند، اینطور به مردم یاد داده بودند که انتظار، یعنی اینکه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحی دست بکشید و منتظر بمانید، تا صاحب عصر و زمان، خودش بیاید و اوضاع را اصلاح کند و مفاسد را برطرف نماید! انقلاب، این منطق و معنای غلط و برداشت باطل را، یا کمرنگ کرد و یا از بین برد (رهبر انقلاب، ۱۱/ ۱۲/ ۱۳۶۹).
«امام زمان میآید انجام میدهد، یعنی چه؟! امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینهٔ آماده، اقدام فرماید. از صفر که نمیشود شروع کرد! جامعهای میتواند پذیرای مهدی موعود أرواحنا فداه باشد که در آن آمادگی و قابلیت باشد، و الّا مثل انبیا و اولیای طول تاریخ میشود. چه علّتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولی العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینهها آماده نبود» (رهبر انقلاب، ۲۵/ ۰۹/ ۱۳۷۶).
«این زمینهها وقتی آماده شد؛ آنوقت که معلوم شد در مقابل قدرت مادّی مستکبران عالم، زمینهٔ این وجود دارد که آحاد بشر بتوانند بر روی حرف حق خود بایستند، آن روز، روز ظهور امام زمان است…شما مردم عزیز بهخصوص شما جوانان هرچه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید، این آینده را نزدیکتر خواهید کرد. اینها دست خود ماست. اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد؛ همچنانکه شهدای ما با فدا کردن جانِ خودشان آن روز را نزدیک کردند. نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند. هرچه ما کار خیر و اصلاح درونی و تلاش برای اصلاح جامعه انجام دهیم، آن عاقبت را دائماً نزدیکتر میکنیم» (رهبر انقلاب ۲۲/ ۰۸/ ۱۳۷۹).
استقرار عدل جهانی فقط در دوران ظهور حضرت بقیه اللّه (أرواحنا له الفداء) انجام خواهد گرفت؛ اما یک ملت مؤمن و مبارز میتواند زمینه را برای تشکیل آن حکومت فراهم کند؛ همچنانکه ملت ایران تاکنون توانسته و بر خیلی از مشکلات فائق آمده است (رهبر انقلاب ۰۸/ ۰۴/ ۱۳۶۸).
همراهی حضرت مهدی (عج) در صورت عمل ما به وظیفه (صحیفه امام، ج ۱۲ ص ۴۷۸۹ و ۴۳۳ و ۴۳۵)
انقلاب و جمهوری اسلامی و ولایتفقیه بهمثابه حکومت اسلامی مأذون از معصوم و زمینهساز قیام مهدوی
«این نهضتِ مقدس هست تا آنوقتی که ما به نهایت برسیم؛ به پیروزی نهایی که عبارت از رفتن همه قوای شیطانی و جانشین شدن قوای رحمانی در مملکتی که تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد، تعلق به خدا دارد، تعلق به پیغمبر اسلام دارد» (صحیفه امام، ج ۶، ص ۸۲).
«ما همه انتظار فرج داریم، و باید در این انتظار خدمت بکنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند، و مقدمات ظهور انشاء اللَّه تهیه بشود» (صحیفه امام، ج ۸، ص ۳۷۴).
«انشاء اللَّه خداوند به شما توفیق عنایت کند، و این راه را باهم برویم و به مقصد برسیم تا دنیا بفهمد که حکومت عدل یعنی چه» ) صحیفه امام، ج ۹، ص ۲۲۴).
«اکنون ما منتظران مقدم مبارکش مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولیعصر- عجل اللَّه تعالی فرجه- حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغلبازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم و همگان در مقابل قانون خاضع باشیم و با صلح و صفا و برادری و برابری به پیشبرد انقلاب اسلامی کوشا باشیم و حق متعال را در همه احوال حاضر و ناظر بدانیم و تخلف از دستورات اسلام ننماییم و به وسوسه فتنهانگیزان اعتنا نکنیم» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۴۷۳).
«این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفهداریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود، بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظه وظیفه فعلی شرعی- الهی خودمان را بکنیم و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم» ) صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۲۴۶(.
«ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی فَرَجِهِ». عجّل، باکار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را باهم مجتمع کنید. همه باهم بشوید» ) صحیفه امام، ج ۱۸، ص: ۲۶۹(.
«مهدی منتظر، در لسان ادیان و بهاتفاق مسلمین، از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید میخواند. همه فریادها را از کعبه و مکه سر میدهند؛ و ما باید از آنها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمه توحید را از آن مکان مقدس سر دهیم؛ و با فریادها و دعوتها و تظلمها و افشاگریها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکه مکرّمه بتها را بشکنیم؛ و شیاطین را، که در رأس آنها شیطان بزرگ است، در عَقَبات «رَمی» کنیم و طرد نماییم» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص: ۸۷).
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهدهدارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چهبهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۲۷).
«امید است که این انقلاب جرقه و بارقهای الهی باشد که انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیه اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- منتهی شود. و باید ملت شریف که چنین انقلابی بزرگ را نموده است در ادامه آن هر چه بیشتر کوشا باشد و حضور خود را هر چه والاتر درصحنه اقامه عدل الهی به ثبت رساند. عزیزان من، باید بدانید که ارزش انقلاب هر چه بیشتر باشد فداکاری درراه تحقق آن ارزشمندتر و لازمتر است» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۶۲).
«انشاء اللَّه، خدای تبارکوتعالی به شما کمک کند، همانطوری که تاکنون کمکهای غیبی خدای تبارکوتعالی بوده است و این کشوری که کشور ائمه هدی و کشور صاحبالزمان- سلام اللَّه علیه- است کشوری باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد؛ قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را انشاء اللَّه، به عدل و داد بکشد و از اینجورهایی که بر مستضعفان میگذرد جلوگیری کند» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص: ۳۰۹).
«اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک شدن ملتهای مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود (أرواحنا فداه و عجّل الله فرجه)، بهوسیلهٔ ملت ایران برداشتهشده است؛ و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است… باید سعی کنید تا زمینه را برای آنچنان دورانی آماده کنید؛ دورانی که در آن، ظلم و ستم به هیچ شکلی وجود ندارد؛ دورانی که در آن، اندیشه و عقول بشر، از همیشه فعالتر و خلاقتر و آفرینندهتر است؛ دورانی که ملتها با یکدیگر نمیجنگند؛ دستهای جنگافروز عالم همانهاییکه جنگهای منطقهای و جهانی را درگذشته به راه انداختند و میاندازند دیگر نمیتوانند جنگی به راه بیندازند؛ در مقیاس عالم، صلح و امنیتِ کامل هست؛ باید برای آن دوران تلاش کرد. قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحتطلبی و عافیت نیست. در روایات، «و اللّه لتمحّصنّ» و «و اللّه لتغربلنّ» است؛ بهشدت امتحان میشوید؛ فشار داده میشوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آنوقتیکه میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان میشوند؛ در کورههای آزمایش وارد میشوند و سربلند بیرون میآیند و جهان به دوران آرمانی و هدفی مهدی موعود (أرواحنا فداه) روزبهروز نزدیکتر میشود (رهبر انقلاب، ۳۰/ ۱۱/ ۱۳۷۰).
«میشود زمینهها را فراهم کرد. وقتی چنین زمینههایی انشاء اللّه گسترش پیدا کند، زمینهٔ ظهور حضرت بقیه اللّه أرواحنا فداه نیز پدید میآید و مسئلهٔ مهدویت این آرزوی دیرین بشر و مسلمین تحقّق مییابد» (رهبر انقلاب، ۲۵/ ۰۹/ ۱۳۷۶).
«شعارهایی که امام زمان علیه الصّلاه و السّلام و عجّل الله تعالی فرجه بر سردست خواهد گرفت و عمل خواهد کرد، امروز شعارهای مردم ماست؛ شعارهای یک کشور و یک دولت است. این خودش یک گام بسیار بلندی بهسوی اهداف امام زمان است» (رهبر انقلاب، ۲۲/ ۰۸/ ۱۳۷۹).
آماده کردن خود برای قیام مهدوی
«توجه کنیم که خودمان را مهیا کنیم از برای آمدن آن حضرت» ) صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۸۲(.
«ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای اینکه اگر چنانچه موفق شدیم انشاء اللَّه به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاههایی که الآن به کار گرفتهشدهاند در کشور ما- و امیدوارم که در سایر کشورها هم توسعه پیدا بکند- باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات حضرت مهدی» (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۸۳ و ۴۸۲).
«بزرگترین وظیفهٔ منتظران امام زمان این است که ازلحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدّس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدّس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسیکه وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهٔ دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهٔ اسلام است، میتواند ادّعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانیکه در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانیکه برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چهطور میتوانند منتظر امام زمان بهحساب آیند؟ کسیکه در انتظار آن مُصلحِ بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقّق صلاح بایستد» (رهبر انقلاب ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
دمیدن روح امید در سایر ملتها
«یک بُعد، این است که انتظار به معنای قانع نشدن به وضع موجود است. «انتظار داریم»، یعنی هرچه خیر و عملِ خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیر کافی است و منتظریم، تا ظرفیت نیکی عالم پُر بشود. یک بُعد دیگر از ابعاد انتظار، دلگرمی مؤمنین نسبت به آینده است. انتظار مؤمن، یعنی اینکه تفکر الهی این اندیشهٔ روشنی که وحی بر مردم عرضه کرده است یک روز سراسر زندگی بشر را فراخواهد گرفت. یک بُعد انتظار این است که منتظر، با شوق و امید حرکت بکند. انتظار، یعنی امید…. ما ملتی منتظر هستیم؛ ملتی که به امید پیشرفت و موفقیت، اقدام و تلاش و انقلاب کرد و موفق شد. ما امروز برای انتظار، باید باب بهخصوصی در زندگی خود بازکنیم. حقیقتاً ملت ما باید روح انتظار را بهتماممعنا در خود زنده کند. «ما منتظریم»، یعنی این امید را داریم که با تلاش و مجاهدت و پیگیری، این دنیایی که بهوسیلهٔ دشمنان خدا و شیاطین، از ظلمات جور و طغیان و ضعیفکشی و نکبت حاکمیت ستمگران و قلدران و زورگویان پُرشده است، در سایهٔ تلاش و فعالیت بیوقفهٔ ما، یک روز به جهانی تبدیل خواهد شد که در آن، انسانیت و ارزشهای انسانی محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جایی برای اقدام و انجام خواسته و هوی و هوس خود، پیدا نخواهد کرد. این روشنایی، در دیدگاه ما نسبت به آینده وجود دارد. ما ملت ایران باید به این معنای انتظار، بیش از گذشته تکیه کنیم؛ چون دنیای بشری، به انتظاری که ما داریم، محتاج است. این امیدی که در دل ملت ایران وجود داشت و در سایهٔ آن توانست این کارهای بزرگ را انجام بدهد، ملتهای ضعیف و مظلوم دنیا، امروز به این امید احتیاج دارند؛ آنها هم باید این امید را پیدا کنند. اگر پیدا کردند و نور امید در دل ملتها تابید، کارهای دنیا اصلاح خواهد شد و مشکل ملتهای مظلوم، اگر نگوییم بهصورت کامل، بهصورت معتنابهی و لو در طول چند سال حل خواهد شد. اما اگر این امید، در دلها نتابد و همانطوری که شیطانها خواستند مردم مأیوس باشند، ملتها مأیوس بمانند، روزبهروز وضع بدتر خواهد شد (رهبر انقلاب ۱۱/ ۱۲/ ۱۳۶۹).
دعوت به حفظ رابطه با امام با توسل و…(رهبر انقلاب، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸ و ۲۵/۹/۱۳۷۶).
الگوگیری از حکومت مهدوی و عدالتخواهی بهمثابه محور انتظار و مهدویت
«حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند… ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما دستبردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص: ۱۴ و ۱۵).
«هدف بزرگ پیامبران و هدف قیام ولیعصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) تأمین عدالت اجتماعی است. اولین ارزش در نظام ما ازلحاظ عملی، باید تأمین عدالت اجتماعی باشد. این مهم باید در تمام برنامهریزیها و عملها و امثال آن، موردتوجه قرار گیرد» (رهبر انقلاب، ۰۹/ ۱۱/ ۱۳۶۸).
«درس دیگری که اعتقاد به مهدویت و جشنهای نیمهٔ شعبان باید به ما بدهد، این است: عدالتی که ما در انتظار آن هستیم- عدالت حضرت مهدی علیهالسلام که مربوط به سطح جهان است- با موعظه و نصیحت به دست نمیآید؛ یعنی مهدی موعودِ ملتها نمیآید ستمگران عالم را نصیحت کند که ظلم و زیادهطلبی و سلطهگری و استثمار نکنند. با زبان نصیحت، عدالت در هیچ نقطهٔ عالم مستقر نمیشود. استقرار عدالت، چه در سطح جهانی- آنطور که آن وارث انبیا انجام خواهد داد- و چه در همهٔ بخشهای دنیا، احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسانهای صالح و عدالتطلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگویان حرف بزنند. باکسانی که سرمست قدرت ظالمانه هستند، نمیشود با زبان نصیحت حرف زد؛ با آنها باید با زبان اقتدار صحبت کرد. آغاز دعوت پیغمبران الهی با زبان نصیحت است؛ اما بعد از آنکه توانستند طرفداران خود را گرد آورند و تجهیز کنند، آنگاه با دشمنان توحید و دشمنان بشریت، با زبان قدرت حرف میزدند…کسانی که طرفدار عدالت هستند، در مقابل زورگویان و زیادهطلبان و متجاوزان به حقوق انسانها باید خود را بهقدر مجهّز کنند» (رهبر انقلاب، ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
«در نظام اسلامی که مظهر کامل آن، حکومت حضرت بقیه اللّه أرواحنا فداه است، فریب و حیلهگری برای جلب آراء مردم، خودش جرم است؛ استفاده از قدرت برای به دست آوردن پول، یکی از بزرگترین جرائم است. آنجا یاران حضرت مهدی موظّفاند در سطوح پایین زندگی کنند. نظام اسلامی ما پرتو کوچکی از آن حقیقت درخشان است. ما هرگز این ادّعا را نکردیم و نمیکنیم؛ اما باید نشانهای از او داشته باشیم (رهبر انقلاب، ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
درد بزرگِ بشریت، امروز همین مسئلهٔ فقدان عدالت است. همیشه دستگاههای ظلم و جور در سطح دنیا به شکلهای مختلف بر مردم جفا کردهاند؛ بشریت را زیر فشار قرار دادهاند و انسانها را از حقوق طبیعی خود محروم کردهاند؛ اما امروز این معنا از همیشهٔ تاریخ بیشتر است و رفع این را انسان از ظهور مهدی موعود میطلبد و انتظار میبرد. بنابراین، مسئله، مسئلهٔ طلبِ عدالت است (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهٔ شعبان در مصلّای تهران ۳۰/ ۰۷/ ۱۳۸۱).
دعوت به مطالعه و تبیین درست مهدویت (رهبر انقلاب، ۲۵/۹/۱۳۷۶)
مسیر حرکت: تحقق آرمانهای اسلامی در داخل و بسیج جهانی مسلمین و مستضعفین
در این چارچوب دو مسیر حرکت از وضعیت کنونی تا تحقق ظهور چیده شده است. امام راحل با نظر به ماهیت جهانی انقلاب اسلامی و در ابتدای راه سخن از تداوم انقلاب اسلامی با صدور انقلاب، بیداری اسلامی، تشکیل هستههای مقاومت حزبالله در جهان، بسیج جهانی مسلمین و مستضعفین، اتحاد جمهوریهای آزاد و مستقل، ایجاد حکومت بزرگ اسلامی و امت واحده اسلامی تا ظهور را تبیین کردند. رهبر انقلاب نظر به ابعاد خاص حرکت در دوره نظامسازی و اثرگذاری بر ملتهای مسلمان و دنیا بهعنوان یک الگو زاویه درونی حرکت که لازمهٔ تحقق رویهٔ بیرونی آن است، سخن گفتند. انقلاب اسلامی بهعنوان پروژهای پایانناپذیر با نظام اسلامی و اسلامیسازی چارچوبهای کلان حکومت، دولت اسلامی با تغییر روش و منش مسئولین، جامعه اسلامی و کشور اسلامی با اصلاح سازوکارهای اداره حکومت و اصلاح فرهنگ عمومی مردم، تمدن اسلامی و درنهایت امت واحده اسلامی و ظهور. که این دو مسیر لازم و ملزوم هم هستند. بعد استقلالخواهانه و جهانی انقلاب بدون ایجاد یک الگوی درونی محقق نمیشود و اسلامی شدن جامعه و کشور جز با ایستادگی در برابر ابرقدرتها و سامان دادن نهضت جهانی اسلام و بسیج جهانی مستضعفین شکل نمیگیرد.
جمعبندی
بهجای تمرکز بر تطبیق مصادیقی مثل مرگ ملک عبدالله و اختلافات جانشینی او، باید بر انجام وظایفی که متضمن آمادهسازی خود ما، تحقق آرمانهایی مثل عدالت و پیشرفت در کشور ما، زمینهسازی تحقق نهضت جهانی اسلام و بسیج جهانی مستضعفین و فعالیت در آن حوزهها تمرکز کرد، که تحقق و نزدیک شدن ظهور بیش از همهچیز بسته به این زمینهسازی، آمادگی، تمکن و پذیرش نسبی حرکت حق در دنیاست. وگرنه بهفرض تطابق این مصداق با آن روایات –در صورت صحت آنها- عدم وجود این ظرفیت، تمکن و پذیرش، میتواند موجب تعویق ظهور شود.
دیدگاه شما