حجتالسلام قریشی گفت: 9 دی یادآور روزی است که ملت ایران یکبار دیگر با بصیرت تمام عظمت و بزرگی خودش را به رخ دنیا کشید و در مقابل دوربینهای داخلی و خارجی برای چندمین بار خودنمایی کرد. ملتی که در بزنگاههای تاریخی همواره چند قدم از خواص جلوتر بوده، ملتی که هیچگاه پشت رهبر خود را خالی نکرده است.
در 9 دی 88 یکبار دیگر ملت ایران تاریخساز شدند و حماسهای دیگر آفریدند. آنهم درست زمانی که عدهای احساس میکردند میتوانند ملت را در مقابل انقلاب قرار دهند و با خیالهای خامی که در سر داشتند و با حمایتی که دشمن خارجی از آنها داشت به خیابانها ریختند تا به بهانه تقلب در انتخابات از آب گلآلوده ماهی بگیرند.
ملت در 9 دی 88 به پشتیوانه رهبری فرزانه و توانا نشان داد که به راحتی فریب نخواهد خورد و مشت محکمی به دهان فتنهگران زد.
حجتالاسلام قریشی معاون فرهنگی سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها با فرا رسیدن سالروز حماسه بزرگ 9 دی مصاحبهای را با خبرگزاری فارس انجام داده است که متن آن به شرح زیر آمده است:
از دید شما فتنه 88 چگونه شکل گرفت؟ و اینکه امروز نیز به نظر میرسد برخیها به دنبال احیای فتنه هستند، آیا فتنهگران برای آینده توطئههایی در سر دارند؟
* فتنهگران به صورت نظام پنجه انداختند/ مردم در 9 دی نشان دادند به راحتی فریب نمیخورند
فتنه 88 از آنجا شروع شد که عدهای خواسته یا ناخواسته، عامدانه یا غافلانه در دام یک برنامه طراحی شده آمریکایی و انگلیسی افتادند و با تکبر، لجاجت و مخالفت با قانون، عمله آنها شدند، این یک واقعیت است و دوستان آنها هم به این مسئله اذعان میکنند.
آنها دشمن را امیدوار کردند و به صورت نظام پنجه انداختند. همانطور که دیدیم در آن زمان مدتی بعد از اغتشاشات، شعارهایی که داده میشد، علیه کل نظام شد. علیه امام(ره)، علیه جمهوریت نظام، علیه اسلامیت نظام و علیه مسائل استراتژیک نظام.
پس مساله این موضوع یک اختلاف انتخاباتی بین رأی فلانی با رأی یکی دیگر نبود.
البته از دشمن غیر از دشمنی انتظار دیگری نباید داشت. دشمنان همانطور که سال 78 آن غائله و فتنه را درست کردند و سال 88 هم فتنهای دیگر را ایجاد کردند، باید انتظار داشته باشیم که در آینده هم دسیسههای دیگری را طراحی کنند.
خوشبختانه دشمنان با این ماجراهایی که درست کردند، باعث تمرین ملت و ورزیدگی آنها شدند. یعنی در 9دی چندین برابر آن جمعیتی که در ماجرای 78 وارد میدان شد، به کمک نظام آمدند. در 9 دی مردم به خوبی نشان دادند که مسائل را میفهمند و به راحتی فریب نمیخورند.
ما انصافاً ملت آگاهی داریم، گرچه گاهی نخبگان ما از عوام عقبتر میمانند. برخی از خواص در جایی که باید به درستی ببینند نمیبینند. برخی از وابستگیها و دلبستگیها مانع فهم درست آنها میشود. این ایرادی است برای برخی از خواص ما متاسفانه وجود دارد.
*قبل از انتخابات 88 مشخص بود اوضاع عادی پیش نمیرود
قبل از انتخابات هرکسی که اوضاع را رصد میکرد، میفهمید که اتفاقات عادی پیش نمیرود.
در زمان انتخابات 88 برای یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری نشستی را برگزار کرده بودند، در آن نشست بعد از صحبتهایی که شد، مجری در مقابل این کاندیدا گفت «برای ما چیزی به نام امر مقدس وجود ندارد» و این آقای نامزد در آن جلسه هیچی نگفت، اما آیا او نباید متوجه میشد که دست در دست چه کسانی میگذارد؟ وقتی عدهای در ستاد یک کاندیدا معتقدند، امر مقدس وجود ندارد، معلوم است برای هدف خاصی فعالیت میکنند و این آقا وسیله است.
این خیلی مهم است که کسی که در انتخابات شرکت میکند بداند دست در دست چه کسانی دارد و شعاری که میدهد باعث تحریک چه لایههایی میشود و آیا عملکردش فردا به نفع کشور خواهد بود یا خیر.
با توجه به خسارتهایی که فتنه 88 به ملت و نظام زد، امروز دانشگاهیان برای اینکه اجازه ندهند توطئههای فتنهگران عملی شود، چه وظیفهای دارند؟
* نباید کسی که سابقه خوبی نداشته را به دانشگاه راه داد
دانشجویان و اساتید باید مراقب باشند و حواس خود را جمع کنند. چرا چیزی که یک بار تجربه شده باز هم باید تکرار شود؟ چرا باید کسانی را که سابقه خوبی ندارند به دانشگاهها راه داد. مگر قحط الرجال است که فقط این افراد بیایند.
آیا واقعاً فرد دیگری برای آنها وجود ندارد، این که خیلی بد است. چرا باید از کسانی استفاده شود که نمرههای قبولی در برهههای مختلتف نگرفتند. همه مسولین باید خدا را ناظر خودشان بگیرند و بدانند که این دانشجویان امانت الهی در دستان آنها هستند و نباید با این امانت بازی کنند.
*مسئولان دانشگاهها به رشد سیاسی دانشجویان کمک کنند
دانشجو در دانشگاه باید سیاسی باشد، یعنی باید مسائل سیاسی را خوب بفهمد. البته دانشجویان را باید در این راه کمک کرد.
از دانشگاههای کشور انتظار میرود که در حوزه سیاسی فعال باشند. مسئولان دانشگاهها باید به رشد سیاسی دانشجویان کمک کنند. دانشجویی که نتواند در مسائل سیاسی دوست و دشمنی را به خوبی بشناسد و معادلات سیاسی را به خوبی بداند، زمانی که در مدیریتهای سیاسی و اجتماعی کشور قرار میگیرد، زود فریب خواهد خورد. این دانشجو مفید به حال کشور نخواهد بود. به همین دلیل همه باید طرفدار این باشند که در دانشگاههای ما دانشجویان از لحاظ سیاسی فعال باشند.
دانشگاه باید محل تضارب آرا و نشاط سیاسی باشد. تأکیدات مقام معظم رهبری بر بحث نشاط سیاسی و کرسیهای آزاد اندیشی به خاطر این است که تفکرات متفاوت در یک فضای سالم با هم تضارب آراء داشته باشند.
نشاط و فعالیت سیاسی به این معنا نیست که دانشگاهها را محل جولان احزاب کنیم یا مثلاً زمانی که انتخاباتی است، احزاب به سمت دانشگاهها روانه شوند و از دانشجو و محیط دانشگاه به عنوان یک ابزار استفاده کنند و حاشیه را به متن تبدیل کنند. این نه تنها نشاط دانشگاه را زیاد نمیکند بلکه موجب کاهش نشاط است.
برخیها اعتقاد دارند پس از روی کار آمدن دولت جدید رویکرد به مسائل سیاسی در دانشگاهها تغییراتی کردهاست، شما رویکرد دولت فعلی در رابطه با مسائل سیاسی را چگونه میبینید؟
* یک عده حیات سیاسی خود را در سوء استفاده از دانشجویان میبینند
البته رئیسجمهور محترم و وزرا معتقدند که باید در دانشگاه فضای آزاداندیشی و گفتوشنود وجود داشته باشد و محیط بسته نباشد. توصیه ما همیشه به دوستانی که در دولت فعالیت میکنند و ما با آنها در ارتباط هستیم نیز همین است و میگوئیم که این رویکرد درست است و باید کمک کرد این رویکرد انجام شود.
باید محیطی ایجاد کرد که برای دانشجو هزینه ایجاد نکند. گاهی حاشیههایی به دانشگاهها اضافه می شود که مطالبه عمومی دانشگاه نیست و طلب بیرونیهاست. به طور مثال در مراسم 16 آذر در برخی از دانشگاهها عدهای با برنامه و از قبل پیشبینی شده آزادی سران فتنه را خواستار شدند، این خواستهها مگر خواست عمومی دانشگاه است که عدهای آن مطرح میکنند.
یک عده از بیرون دانشگاه حیات سیاسی خودشان را طوری میبینند که به این ماجراها دامن بزنند و از دانشجویان برای این کار سوء استفاده کنند.
مسئولان ما باید حواسشان را جمع کنند. نباید اجازه داد عدهای یک امر غلط و خلاف را که ضربه بزرگی به کشور زده، به نام مطالبه دانشجویی طرح کنند. کسانی که این مطالبه ها را مطرح میکنند، باید شرمنده باشند که از یک کار غیر قانونی که اتفاق افتاده و حتی عاملان آن هم اقرارکردندکه اشتباه و خلاف بوده است، حمایت میکنند.
احزاب هم اگر حرفی دارند باید در حزب، باشگاه و روزنامه خودشان حرفشان را بزنند. چرا آن را به سطح دانشگاهها میکشانند و از دانشجویان سوءاستفاده میکنند. احزاب نباید به دانشگاه هزینه تحمیل کنند.
یکی از گلایههای دانشجویان انقلابی در این روزها این است که در برخی از دانشگاهها به نیروهای انقلابی و ارزشی اجازه سخنرانی داده نمیشود ولی از آن طرف به برخی از افراد مشکلدار و حاشیهدار به راحتی در دانشگاهها سخنرانی میکنند. این رفتار را چگونه ارزیابی میکنید؟
* نباید تریبونهای دانشگاهها را به فتنهگران داد
به نظر من عدهای در یک دوره اشتباه فاحشی کردند و کشور را تا لبه پرتگاه بردند. حال عقل سلیم ایجاب میکند که این افراد مورد اعتماد قرار نگیرند. امروز نباید به این افراد تریبون داده شود، تا هرچه میخواهند بگویند.
آدمی که دارای سوابق بدی است، کسی که به کشور و مردم ضربه زده است، کسی که به مردم دروغ گفته است، نباید امروز تریبونهای دانشگاهها را اختیار بگیرد. و نباید این تریبونها را به آنها داد.
* تشکلهای دانشجویی سرمایههای نظامند آنها را از خود نرانیم
دانشجویانی که در تشکلهای دانشجویی فعالیت میکنند، سرمایههای نظام هستند و نباید آنها را از خود برانیم و یا به قول رهبر معظم انقلاب نباید عدهای را به نام اعتدال منزوی کنیم.
تشکلهای دانشجویی ممکن است زبان انتقادی داشته باشند، ممکن است حرفهای تندی هم بزنند همانطور که اغلب مسئولین قبلا در زمان دانشجویی از جنس اینها بودند، لذا باید با سعه صدر با آنها برخورد کرد.
وقتی به دانشجویان اجازه نقد کردن و انتقاد داده شود، رشد خواهند کرد و ارزش پیدا میکنند و جایگاهشان بهتر معلوم میشود. ما باید قدر این نیروهای مؤمن و انقلابی را بدانیم. اینها سرمایههای اصلی ما هستند.
اخیرا شنیده شد که عدهای میگویند، همه تشکلهای دانشجویی یک صدا دارند، در مراسم روز دانشجو هم با این بهانه به آنها اجازه صحبت در برابر رئیس جمهور داده نشد. آیا شما هم با این گفتهها موافقید؟
*میان تشکلهای دانشجویی خط کشی نکنیم
نه من با این حرف موافق نیستم. اینها فعالان دانشجویی هستند. حالا فرض کنیم اینها حرفشان هم یکی باشد یا یک موضع بگیرند و حرفهای شبیه به هم بزنند. با این حال آیا دانشجویان فعال دانشگاههای ما هستند یا نیستند؟
یا اگر در یک طرف دیگر هم گروههای دانشجویی هم عقیده و هم نظر وجود داشته باشد باید بگوییم هیچ کدام حرف نزنند و فقط یکی از آنها حرف بزند؟
این خط کشیها اصلا زیبنده دانشگاه و دانشجو نیست. دانشجویان عضو این تشکلها افرادی هستند که وقت گذاشتهاند، زحمت کشیدهاند و تشکلی درست کرده یا نشریهای منتشر کردهاند. ما نباید آنها را از خود برانیم، باید بگذاریم نظرات خود را بگویند و از نظرات آنها استفاده کنیم.
نباید میان تشکلهای دانشجویی خط کشی کنیم. بر چه اساسی برخیها این خط کشیها را انجام میدهند؟ چرا میخواهیم بر اساس مسائل ذهنی خودمان این دانشجویان را داخل چارچوب های خاص قرار بدهیم؟ نه! این بچهها واقعا در این فضاها نمیگنجند.
*جلسات رهبری با تشکلهای دانشجویی بهترین الگو برای مسئولان است
اکثر این تشکلهای دانشجویی مطیع امام (ره) و رهبری هستند، دغدغه نظام و دستاوردهای انقلاب را دارند، حال در یک جا هم ممکن است نقدی به عملکرد مسئولان داشته باشند، اصلا بهتر که اگر نقدی هم هست از طرف دانشجویان باشد.
جلسات مقام معظم رهبری با تشکلهای دانشجویی و دانشجویان بهترین الگو برای مسئولان است. ایشان به همه تشکلها وقت و اجازه صحبت میدهند، گاهی این دانشجویان نقدهای تندی هم دارند و رهبر معظم انقلاب با کمال گشادهرویی به نقدهای آنان گوش میدهد. اگر جواب لازم بود جواب میدهند،حرف منطقی بود میپذیرند و یک جایی هم که نپذیرند، دانشجویان را قانع میکنند و میفرمایند این حرف نیاز به اصلاح دارد. این سعه صدر را باید ببینیم و بیشتر به تشکلهای ارزشی ارزش بدهیم.
یکی از گلایههای تشکلهای دانشجویی این است که برخی مسئولان قصد دارند تشکلهای دولتی تاسیس کنند تا به وسیله آن با دانشجویان یا تشکلهایی که منتقد دولت هستند مقابله کنند، نظر شما در این رابطه چیست؟
*مسئولان بگذارند دانشگاه سیر طبیعی خودش را طی کند
به نظر ما باید در دانشگاهها سلیقههای متفاوت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وجود داشته باشد. بعد اینها در تشکلها، انجمنها و گروههای مختلف گرد هم میآیند، الان صدها نشریه با نگاه مختلف در دانشگاهها وجود دارد. اگر این سلیقههای متفاوت وجود داشته باشد به نفع دانشگاه است.
مسئولان باید بگذارند دانشگاه سیر طبیعی خودش را طی کند مسلما این بهتر است، حالا عدهای طرفدار دولت باشند عدهای هم منتقد،چه مانعی دارد امّا به شرطی که قانون و موازین دانشگاه رعایت شود.
دانشجو نباید به سرباز احزاب تبدیل شود. اگر سیر طبیعی انجام شود، همه سلیقهها ایجاد خواهد شد. اگر تشکلهای دانشجویی را خطکشی نکنیم، نقاط مشترک زیاد است. آنها همه به نظام اعتقاد دارند، اگر این را ملاک قرار دهیم، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
چه اشکالی دارد همه سلیقهها حتی سلیقههای مخالف دولت هم وجود داشته باشد. بالاخره این دولت خود ما است، دولتی است که ملت به آن رای داده است. اگر این حالت حفظ شود که سلایق مختلف با هم در دانشگاه حضور داشته باشند، و اینها را خطکشی نکنیم، مشکلی پیش نخواهد آمد.
دانشجویان آنقدر که نقاط مشترک دارند نقاط افتراق ندارند. آنها همه به نظام اعتقاد دارند، عاشق دین هستند، امام (ره) و ولایت فقیه را قبول دارند.
نکته دیگری که در رابطه با دانشگاهها بسیار اهمیت دارد بحث کرسیهای آزاد اندیشی است. سوال ما این است که چرا برای کرسیهای آزاد اندیشی آئیننامه جدید تدوین شد؟ مشکلات آییننامه قبلی چه بود؟ و اینکه چرا با وجود تاکیدات رهبری این کرسیها بصورت جدی برگزار نمیشود؟
* مسئولان از ترس هزینهدار بودن کرسیهای آزاد اندیشی از برگزاری آن منصرف میشدند
در ماههای گذشته در رابطه با کرسیهای آزاداندیشی آسیبشناسی شد و این موضوع منجر به تدوین آئیننامه جدیدی با حضور معاونین وزارت علوم، وزارت بهداشت، دانشگاه آزاد و سایر دستگاههای کارگروه کمیته فرهگی و تربیتی شورای اسلامی شدن دانشگاهها شد. بعد از تدوین این آییننامه را به شورای اسلامی شدن دانشگاه ارائه کردیم و در نهایت آییننامه جدید به دانشگاهها ابلاغ شد.
در آسیبشناسی که انجام داده بودیم، دیدیم که تلقی رایج از این کرسیها این شده که حتماً باید برای برگزاری این کرسیها یک جلسات عمومی در دانشگاهها برگزار شود و در این جلسات موافقان و مخالفان حضور یابند تا این کرسیهای دانشگاهی شکل بگیرد.
همانطور که میدانید در این جلسات بزرگ آمفیتئاتری معمولاً گویندهها و دعوت شدهها برای اینکه بتوانند یک گروهی از دانشجویان را با خود همراه کنند، گاهی حرفهایی میزنند که هزینهاش به دانشگاه و برگزار کنندگان برمیگردد. به همین دلیل بعد از مدتی مدیر دانشگاه، دانشجو و مسئول دانشگاه تصمیم میگرفتند از برگزاری این کرسیها منصرف شوند، زیرا این کارها هزینه دارد.
در صورتی که فلسفه برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی در تخصصی شدن بود، نه عمومی بودن. یعنی باید موضوعات به صورت تخصصی مطرح میشد. در این کرسیها کارشناسان و متخصصان باید گردهم بیایند در این صورت در این جلسات اینکه یک عده تشویق کنند، یک عده صلوات بفرستند و یک عده هو بکشند، دیگر تکرار نخواهد شد.
* در دانشگاهها در باره همه مسائلی که در جامعه است باید بحث شود
در آئیننامه جدید که برای این کرسیها پیشبینی شد 3 قالب مناظره، نقد و نظر و پاسخ به سؤالات و شبهات در نظر گرفته شده و در ادامه تأکید شده که 2 مورد آن به صورت تخصصی برگزار شود.
ما معتقدیم در دانشگاهها در باره همه مسائلی که در جامعه است باید بحث شود و به این معنا خط قرمزی نداریم. برای دانشجویان موضوعات مورد نیاز باید بحث شود. اما آیا هر شبههای که در ذهن یک سخنران میآید شبهه دانشجویان است یا اینکه برای یک رشته خاص و یک جریان خاص است، اینجا ما میتوانیم کرسیها و گروههای تخصصی با حضور خود دانشجویان شکل بدهیم. مسلماً این موضوع به رشد دانشگاه کمک خواهد کرد.
اگر 2 دانشجو یا 2 استاد بیایند در یک جمع بنشینند و حرفهای هم را بشنوند و با استدلال سخن بگویند، حرفهای هم را نقد کنند، کمک بسیاری به رشد فکری دانشگاهیان خواهد داشت.
البته این باید به یک روال تبدیل شود. در یک دانشگاه گاهی در طول یک ترم 2 کرسی برگزار شده در صورتی که بایستی بسیار بیش از این تعداد کرسی برگزار شود. اساسا به اعتقاد بنده کرسیها باید به یک روند آموزشی تبدیل شود.
به طور مثال در رابطه با علوم انسانی، دانشجوی کارشناسی ارشد ما به حرفهای استاد ایراد دارد ولی در کلاس نمیتواند این بحث را مطرح کند، آیا نباید در بیرون کلاس فضایی را آماده کرد تا موافقین و مخالفین آن نظر بتوانند با هم بحث کنند و نظر استاد را رد و یا قبول کنند. یا اینکه دانشجویانی که میخواهند مثلاً نظرات یک کتاب را رد کنند، کجا باید به آنها مجال داده شود که هم موجب رشدشان شود هم موجب رشد دانشگاه شود.
در این فرصت بدست آمده و با توجه به مسئولیتی که شما دارید، بد نیست به مسائل دیگری هم بپردازیم، به نظر شما که علوم انسانی در زندگی ما چه نقشی دارد؟ چرا باید علوم انسانی متحول شود و تاکید مقام معظم رهبری برای تحول در علوم انسانی به چه خاطر است؟
*علوم انسانی ما باید با جهان بینی و فلسفه زندگیمان تطابق پیدا کند
در علوم انسانی موضوع انسان است و نگاههای متفاوت به انسان علوم متفاوت ایجاد خواهد کرد.
در نگاه دینی انسان مخلوق خدا و بسوی خداست و باید پاسخگو باشد. در نگاه غیردینی آزاد و رهاست . دو نگاه متفاوت، دوزندگی متفاوت و دو علم متفاوت تولید میکند. در برنامهریزیهایی که برای زندگی و رشد و تربیت او میخواهیم داشته باشیم، این دو نظر دو خروجی مختلف دارد.
از طرف دیگر اینجا کارگاه زندگی است نه قرارگاه زندگی! دراین صورت برای جامعهشناس، برای کسی که میخواهد حکومت تشکیل دهد و یا برای کسی که میخواهد اقتصاد را بسازد با این نگاه مینویسد که انسان آمدهاست تا ذخیره و توشه تهیه کند، به انسانهای دیگر خدمت کرده و رضایت خدا را جلب کند. این انسان بنده خداست و این مقدمات باعث میشود علم زندگی که میخواهند برای این انسان بنویسند بر اساس این نگاه باشد.
یک زمان گفته میشود اینها همه نسیه است اینها گزارههای بی معنا است. زمانی گزارهها را به معنادار و بی معنا تقسیم کرده بودند و میگفتند گزارههای دینی گزارههای بیمعناست. یعنی امکان اینکه صدق و کذب آن را بفهمیم وجود ندارد. پس انسانی که معلوم نیست خدایی و قیامتی دارد هر لذتی و هرکاری برایش مباح میشود.
این نگاه ، علمی تولید می کند که راه خوش گذرانی را بیاموزد نه راه خوب گذرانی. خوب زیستن متفاوت با خوش زیستن است. وقتی بگوییم که این انسان مسئول است و قصد دارد به یک مقصد حرکت کند، لذتها باید کمک کنند که این راه همواره شود نه اینکه در لذتها غرق شود. در اینجا دو نگاه متفاوت ایجاد میشود.
متاسفانه برخیها میخواهند بگویند تفاوتی وجود ندارد و این را انکار میکنند؛ مگر میشود تفاوت نباشد؟ تفاوت وجود دارد. در یک نگاه علوم سیاسی «شهریار خوب، شهریاری است که تابع اخلاقیات نباشد.» امادرنگاه دیگر، بعثت پیامبرش برای اخلاق بوده است. لذا بنده نمیدانم چرا برخیها نمیخواهند متوجه این دو نوع نگاه متفاوت شوند.
یک موقع به هنر نگاه دینی داریم پس این هنر باید موجب رشد اخلاق، انسان دوستی، احترام و استحکام خانواده، معنویت و کمال جامعه شود ولی نگاه دیگر این است که این هنر فقط سرگرممان کند و پول دربیاورد. حال چه بلایی برسرفرزندانمان، خانواده هایمان درمی آورد مهم نیست.
بنابراین علوم انسانی مابایدباجهان بینی و فلسفه زندگیمان تطابق پیداکندواین تحول ضروری است اکنون دانشجوی مادچارسردرگمی است.
حال که تحول در علوم انسانی تا این اندازه اهمیت دارد، آیا در بین مدیران دانشگاهی و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی یک نگاه و عزم جدی برای تحول در علوم انسانی وجود دارد؟
* گفتمان جدی برای تغییر و تحول در علوم انسانی در دانشگاهها ایجاد نشدهاست/ تحول در علوم انسانی با بخشنامه انجام نمیشود
در بین بسیاری از مسئولان ما این نگاه وجود دارد. ولی در لایههای میانی این نگاه ضعیفتر است. برای بعضیها تغییر در علوم انسانی و اینکه چه اتفاقی قرار است، رخ دهد، هنوز کاملاً مشخص نیست.
برخی هم مخالف هستند، میگویند این حرفهایی را که شما میگویید، قبول نداریم. یک گفتمان جدی برای تغییر و تحول در علوم انسانی در دانشگاهها ایجاد نشدهاست. البته جمع زیادی از اساتید هستند که موافق تغییر هستند.
البته تغییرات در حوزه علم با انقلاب و بخشنامه رخ نمیدهد، همانطور که دهها سال طول کشیده تا یک نگاه در حوزه جامعهشناسی مثلا غالب شود. همانطور سالها نیاز دارد تا آرام، آرام از این مرحله عبور کند و نگاه دیگر جای خود را پیدا کند.
اگر به این فکر باشیم که مثلاً ما یک گروه بگذاریم که کتاب بنویسند و تغییر متون کنند، این لازم است اما کافی نیست، باید مقالهها، پژوهش، بحثها و گفتوگوها در حدی باشد تا یک گفتمان دانشگاهی ایجاد شود و همه به آن سمت حرکت کنند. لذا انتظار این که با یک دستور العمل و یا بخشنامه این کار انجام میشود، درست نیست و این موضوع انجام نخواهد شد.
بحث بعدی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، بحث اسلامی شدن دانشگاهها است. با این وجود تدوین سند اسلامی شدن دانشگاهها چه ضرورتی دارد؟ و در نهایت فایده این سند برای دانشگاههای ما خواهد بود؟
آرمانها و اهداف ما تا به یک سند تبدیل نشود، امکان برنامهریزی طولانی مدت برای آن وجود نخواهد داشت.سند به ما نقشه راه میدهد، با وجود این سند امکاناتی که باید مهیا کنیم، نیازهایی که باید رفع شود، تقاضاهایی که باید صورت بگیرد، مشخص میشود.
از دید شما مهمترین و برجستهترین قسمت این سند کدام بخش آن است؟
*پژوهش، آموزش، فرهنگ و مدیریت در کنار هم میتواند دانشگاه را اسلامی کند
همه بخشهای سند به هم مرتبط است. خیلی نمیشود گفت مثلاً فلان بخش سند مهمتر است. دانشگاه یک مجموعه چند بعدی است. اگر یک بعد رشد کند و بعد بعدی رشد نکند، یقیناً چیزی که به دنبال آن هستیم، رخ نخواهد داد.
ما در یک دوره، در دانشگاهها گمانمان این بود که اگر یک نهاد رهبری و یک معاونت فرهنگی داشته باشیم، نیازهای فرهنگی ما را این نهادها پاسخگو خواهند بود لیکن این نگاه درستی نبود. ما اگر کار فرهنگی و تبلیغی انجام بدهیم، ولی علوممان دست نخورده باقی بماند، مسلما به نتیجه نخواهیم رسید و یا اینکه در حوزه پژوهش، پژوهشهایمان بیثمر یا خلاف آرمانهایمان باشد، به مقصد نخواهیم رسید.
اینها در کنار هم میتوانند دانشگاه را اسلامی کنند، اگر یکی از اینها شکسته شود، ماشین اسلامی شدن دانشگاه حرکت نخواهد کرد، این ماشین به فعال بودن 4 حوزه پژوهش، آموزش، فرهنگ و مدیریت وابسته است و در این 4 حوزه هم باید کارها برنامهریزی شود و مسئولان وزارتخانهها باید آن پیگیری کنند.
مسئولان وزارتخانه باید به دنبال اجرا کردن این سند باشند، این طور نباشد، که ما این سند را بنویسیم، بعد تبدیل شود به یک سند زیبا در بایگانیها، و خوشحال باشیم که سند نوشتیم. لذا سند باید اجرا و پیگیری شود.
آیا در این سند اولویتها مشخص شدهاست؟
* اولویت برای اسلامیشدن دانشگاهها راهبردهای کلیدی است
این سند بعد از تدوین، تقریبا یک دهه در دانشگاهها اجرا شد و بعد از آن احساس شد که باید بازبینی شود، به همین خاطر بازبینی آغاز شد و روند این بازبینی در حدود دو سال زمان برد.
بعد از بازبینی بنا شد تا برخی از راهبردها که کلیدیتر هستند، در اولویت گذاشته شوند به همین خاطر کارگروههایی شکل گرفت و این کارگروهها اولویتها را مشخص کردند و اکنون بر اساس اولویتها راهبردها دنبال و برای آن برنامهریزی میشود.
به نظر شما امروز نقاط قوت و مثبت دانشگاهها چیست؟
*رفع نیازهای جامعه وابسته به دانشگاه است
دانشگاهها مراکز تولید علم و دانشاند، مرکز تجمع جوانان آینده سازند. رفع نیازهای جامعه وابسته به دانشگاه است. پیشرفت کشوردرگرو فعالیتهای آنهاست. رکن مهم تمدن سازی مدیون رشد علم و شکوفایی دانش است، اگرامروزهمه به رشد علمی کشور افتخار میکنند، به دستاوردهای علمی در عرصههای مختلف میبالند و اگر سرعت رشد علمی ما چند برابر متوسط جهانی است و یا در رشتههای مختلف رتبههای اول منطقه را داریم، عموما این مسئله به همت دانشگاهیان ما انجام میگیرد.
رشد سیاسی و دینداری دانشگاهیان ما از همه دانشگاههای دنیا بالاتر است. دانشجویان ما از بعد فرهنگی، دنیایی از خلاقیتها را دارند. دانشجویان آرمان طلبند و به پیشرفت و اعتلای کشور معتقدند، نشاط جوانی در دانشگاهها وجود دارد، اینها از نقاط قوت دانشگاههای ما است. در دانشگاههای ما دانشجویان آگاهی که به شدت به دنبال علم هستند، فراوان وجود دارند، در حوزه اساتید نیز همین است.
به نظر شما مهمترین نقاط ضعف دانشگاهها چیست؟
* هنوز مشخص نیست باید چه مقدار متخصص تربیت کنیم
قریشی: یقیناً شمردن قوتها دلیلی بر نفی ضعفها نیست، دانشگاههای ما هنوز در بعد نیازسنجی علمی آنگونه که باید شایسته یک دانشگاههای اسلامی باشد، پیش نرفتهاند. در بعد پژوهش هم، پژوهشهای نیاز محور کم است، سالانه چیزی حدود 300 هزار پایاننامه در کشور نوشته میشود، خوب اگر نصف یا یک سوم این تعداد پایاننامه میتوانست مشکلات مردم را حل کند، حجم عمدهای از مشکلات بواسطه دانشگاهها حل میشد.
رشتههایی که در دانشگاههای ما وجود دارد، بدرستی مشخص نیست که چه مقدار باید متخصص تربیت کنیم و دکترا و ارشد باید بگیریم.
دانشگاهها در بعد فرهنگی چه وضعیتی دارند؟
* دانشگاهها به مسئله فرهنگ سطحی نگاه میکنند
هنوز دانشگاههای ما تلقی واقعی از اهمیت مسائل فرهنگی را ندارند، فرهنگ یک امر درجه 2 و درجه 3 است.
متاسفانه در نظام تربیتی کمبودهای خیلی جدی وجود دارد و نگاهها به فرهنگ هنوز نگاه ابتدایی است. لذا این نگاههای ابتدایی به مسائل فرهنگی در حوزههای مختلف اخلاقی، درسی، پژوهشی خودش را نشان میدهد و برخی از ناهنجاریهایی که رخ میدهد، به خاطر این موضوع است که اهتمام لازم وجود ندارد و برخی مسئولین فرهنگی در این رشته کارشناس نیستند.
در کنار فرهنگ یکی دیگر از مسائل مهم بحث مسائل سیاسی در دانشگاهها است، با این حال دید شما نسبت به انجام فعالیتهای سیاسی در دانشگاهها چگونه است؟
*کرسیهای آزاداندیشی باید تخصصی معنا شوند
کرسیهای آزاداندیشی باید تخصصی معنا شوند نه عمومی و نه با هیجانهای کاذب. اینطور که عدهای برای یک نفر سوت بزنند و عدهای برای یک نفر مرگ بفرستند و بعد هم با هم درگیر شوند، اینها آفت برای کرسیهاست. اگر دانشگاهیان، مدیران و مسئولان دانشگاهی دانشجویان را سوق بدهند و کمک کنند به سمت اینکه دو طیف مخالف در جلسهای بنشینند و با هم بحث کنند خیلی از مشکلات حل میشود، سؤتفاهمها حل میشود و این به رشد دانشگاه کمک خواهد کرد.
سوال بعدی ما راجع به طرح دانشافزایی اساتید است. این طرح چه کمکی به اساتید میکند و چرا به این طرح اینقدر هجمه وارد میشود؟
* 52 هزار اساتید طرح دانشافزایی اساتید را گذراندهاند
در این طرح به اساتید دانشگاه کمک میشود که در رشتههایی غیر از رشتههای خودشان مسائلی را یاد بگیرند. به هر حال کسی که استاد دانشگاه میشود، کسی بوده که طالب دانش و فهمیدن بوده است و از خیلیها بالاتر بوده که به عنوان هیأت علمی دانشگاه انتخاب کردند.
این فرد زمانی که هیأت علمی شد خودش را بینیاز از آموختن نمیداند، خصوصاً اگر این آموزشها در حوزههای تخصصی وی نباشد. مثلاً یک نفر استاد ریاضی است و ما برای وی درسهایی را در حوزه تعلیم و تربیت یا تاریخ تمدن و اخلاق اسلامی درس میگذاریم خوب این استاد میبیند که کسی آمده و دارد به او کمک میکند که چگونه این استاد مثلاً با دانشجویان و یا فرزند خودش گفتوگو کرده و مشکلاتشان را حل کند.
بالغ بر 52 هزار نفر از اساتید این دورهها را گذارندهاند. در همین سال جاری بالغ بر 12 هزار نفر این دورهها را گذراندند. البته غیر از این جلساتی مهمی در طول سال داریم مانند کارگاههای آموزشی نقد کتاب، نقد یک جریان و یا نقد یک فکر که خیلیها استقبال میکنند زیرا در کنار هم مینشینند و از اطلاعات هم استفاده میکنند، این برای دانشگاه بسیار مفید است و همه دانشگاههای دنیا برای توانمند کردن اساتید خود دورههای فروانی میگذارند، من در برخی از کشورها دیدهام که هر 5 سال یک بار استاد را فارغ از کار و تدریس میکنند و اجازه میدهند این استاد یک سال برای خودش مطالعه کند و در کلاسهای تعریف شده شرکت کند، این یعنی آموختن در کنار یاد دادن که یک امر متداول است.
* امام (ره) خود را از آموختن بینیاز نمیدانستند
ما دو نوع دانش افزایی داریم یک نوع دانشافزایی مهارتی مانند بخش روش تحقیق و روش تدریس، آشنایی با ابزارها مختلف تحقیق، در کنار این شورای عالی انقلاب فرهنگی یکسری موضوعاتی هم گذاشته که استاد در حوزههای فکری، تربیتی و اخلاقی هم اطلاعات خودرا افزایش دهد. مثلا بداند دانشجوی امروز به چه چیزهایی فکر میکند و چگونه باید با آن برخورد شود افزایش توانمندی استاد تکریم استاد است. برخیها خود را بینیاز از آموختن میدانند در صورتی که هیچ کس از آموختن بی نیاز نیست. این توصیه و تربیت دینی ما خصوصا برای اهل تعلیم و تربیت است. امام رحمت الله علیه در نجف با آن مقام علمی در عرفان وا خلاق در درس استاد دیگری شرکت میکردند که نصیحتهای او را بشنوند. این الگوی مترقی و پیش برنده دانش و تربیت است که اساتید ما این وظیفه را بعهده دارند.
یکی از دستاوردهای تاثیرگزار در بین مردم شبکههای اجتماعی مانند وایبر و واتس اپ و ... است. شبکههایی که استقبال زیادی هم از آنها در کشور ما میشود، آیا شما با استفاده از این شبکهها در دانشگاه موافقید؟
* باید نحوه استفاده از تکنولوژیهای جدید برای دانشجویان آموزش داده شود
شبکههای رسانهای نوظهور که به آن اشاره شد، مختص به دانشگاه نیست، این شبکه در همه جامعه رشد کرده و هر روز هم پیشرفتهایی دارد. دانشجویان ما نیز به سمت این شبکهها میآیند و جزء علاقمندان پروپاقرص این رسانهها هستند.
این که در قسمت قبل گفته شد در دانشگاهها به مسئله فرهنگی نگاه سطحی میشود، در این رابطه هم این نگاه وجود دارد. ما باید نحوه استفاده و بهرهبرداری از این شبکهها را آموزش دهیم. دانشجویان باید یاد بگیرند چگونه از این ابزار برای اهداف مطلوب، خصوصا درگروههای علمی استفاده کنند.
متاسفانه گاهی در برخورد با اینگونه تکنولوژیها یا بطور کل آن را رد میکنیم و میگوئیم ما این تکنولوژی را نمیخواهیم، این برای غربیها است و یا کاملا آن را رها میکنیم و هیچ مدیریتی اعمال نمیکنیم. به هرحال نمیشود، مسائل نوظهور را کنار بگذاریم. امکان چنین کاری وجود ندارد. به جای این کار باید نحوه استفاده درست از این برنامهها آموزش داده شود و نقاط ضعف آن گفته شود و درب رخی موارد کنترلهای لازم صورت گیرد.
* ننوشتن پیوست فرهنگی به موقع برای دستاوردهای مختلف یکی از معضلات است
یکی از معضلات ما این است که به موقع برای این دستاوردهای پیوست فرهنگی نمینویسیم، تا بگوییم اگر این مسئله اینگونه استفاده شود به نفع ما خواهد بود. یا به دانشجو مدیریت زمان یاد دهیم که چه مقدار میتواند برای استفاده از این دستاورد وقت بگذارد. اینترنت را ببینید که چقدر کاربردهای مفید دارد. محققین چقدر استفاده مفید از آن دارند. البته آسیبهای غیرقابل انکاری هم دارد در این مسئله هم باید به دانشجویان کمک شود تا روش استفاده درست و مفید را یاد بگیرند. باید نقاط ضعف و قوت گفته شود تا این موضوع باعث آسیب نشود.
آیا مشخص است چند درصد از دانشجویان از این شبکهها استفاده میکنند؟ و اینکه آیا نظارت یا برنامه خاصی در این راستا وجود دارد؟
*بالای 60 درصد از دانشجویان از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند
سال گذشته یک تحقیق در سطح دانشگاهها انجام دادیم، تا ببینیم چه مقدار از دانشجویان از این تکنولوژی استفاده میکند. پس از تحقیقات ما معلوم شد بالای 60 درصد از دانشجویان از این ابزار استفاده میکردند. تعداد کثیری از دانشجویان ما نیز هر روز یک تا 2 ساعت از این تکنولوژیها استفاده میکنند. البته افراد معتاد به این شبکهها هم وجود داشت، که نزدیک به 17 ساعت، از این ابزارها استفاده میکردند. یعنی زمانی که سر کلاس درس هم حضور داشت به وسیله موبایل مشغول این برنامهها بود و حواسش به درس نبود.
همه مسئولان دولتی و فرهنگی باید دست به دست هم دهند تا این ابزار را در خدمت دانشگاهها، علم، اطلاعرسانی و اینگونه مسائل هدایت کنند.
این ابزارها زمانی موجب آزار میشوند، که تمام وقت یک فرد را میگیرند و او را از کار و زندگی میاندازند. مانند دانشجویی که از ابتدای شب تا نزدیک صبح از این تکنولوژیها برای گفتوگوهای بیثمر و یا آلودگیهای که دربخشی ازاین ابزارها گسترش داده میشود، استفاده میکند. این دانشجو مسلماً به زندگیاش نمیرسد، انزوا طلب میشود، ضعف جسمی میگیرد، صدمات اخلاقی میبیند و به نوعی معتاد به این مسئله میشود.
منبع:: فارس
دیدگاه شما