پس از بیانیه یا توافق لوزان چنان جشن سیاسی عظیمی به پا شد که هیچ کسی را یارای پرسش و سؤال از آن نبود. جشنی که حتی ظریف را با امیر کبیر مقایسه کردند و گفتند به احترام وزیر امور خارجه باید تاریخ بایستد! و بیانیه لوزانی که برخی خطبا به شدت از آن حمایت کردند. جشنی که گفته شد باعث سرخوردگی دلواپسان داخلی شده و نهایتا اینکه جشنی که تعدادی از بزرگان نظام را نیز به تکاپوی تبریک گفتن انداخت و مذاکره کنندگان شدند مجاهدان بزرگ. کار تا جایی پیش رفت که برخی در مصاحبه های خود آنرا بزرگترین پیروزی سیاسی اجتماعی اقتصادی کشور دانسته و... !
و در تمام این 6 روز پس از بیانیه لوزان یک سؤال جدی برای ما بود که براستی چه چیز و کدام دست آورد را دقیقا باید تبریک گفت؟! وقتی خود دولت نیز لوزان را از نظر حقوقی الزام آور نمی داند هواداران آنها چطور در شبکه های اجتماعی به جشن خیابانی دعوت می کنند؟ سؤالی که تنها جواب آن این بود که دنیا حق هسته ای ما را برسمیت شناخته است و ما در جواب می گفتیم دنیا که در قالب سران نم و بیش 150 کشور سالهاست پذیرفته و از طرفی همین ادعا در دست آورد توافق ژنو توسط دولت مطرح می شد پس ثمره جدید هسته ای لوزان چه بود که ماهم به جشن سیاسی براه افتاده بپیوندیم؟!
این سؤال ساده اما واکنش های جالبی داشت و زمانی که بسیاری از دوستان ما به صف مدافعان لوزان پیوستند سیل برچسب ها در کامنت و پیامک و.. برای ما جاری شد. آش داستان آنقدر شور شد که گفتند و نوشتند که قاسمی - نتانیاهو پیوندتان مبارک!. و مواردی از این دست. حقیر به عنوان کسی که از ساعت اول لوزان آنرا تایید صد در صدی نکرده ام هنوز هم به کسانی که به حقیر فحش و ناسزا نثار کردند می گویم که جواب سؤالم بی پاسخ مانده و براستی به چه چیز و چرا می بایست تبریک می گفتیم؟
جشن بزرگ به پا شده ای که با استقبال باشکوه 40 نفری از دکتر ظریف در فرودگاه آغاز شد و با تنفس مصنوعی دروغ ادامه پیدا کرد و در کذبی آشکار پای تایید مراجع و خانواده های هسته ای را نیز به آن باز نمود. تاییدی که خیلی زود توسط آنها تکذیب و این پرسش جدی را مطرح کرد که اگر لوزان این همه دست آورد داشته که باید جشن ملی به پا کرد پس چرا برای تایید آن عده ای دست به دامن دروغ شده اند؟
دیپلماسی فعالانه و مدبرانه ای که در همین چند ماه پیش جلسه با سعود فیصل آل سعود داشت و قرار بود احترام را به پاسپورت ایرانیها برگرداند نهایتا نه تنها نماینده خود دولت را نتوانست به سازمان ملل بفرستد بلکه الان کار به جایی رسیده که حتی نمی توانیم از ناموس نوجوانان معصوم زائر خانه خدا محافظت نماییم.
گفته شد که چرا در سالی که توسط رهبری همدلی و همزبانی نام نهاده شده شما دولت را نقد میکنید؟ که جواب این سؤال مشخص است چون همدلی مساوی با سکوت و چشم بستن و نپرسیدن نیست و البته خود رئیس جمهور محترم نیز این رویه را نمی پسندند.
گفته شد چرا وقتی بزرگان نظام تبریک گفتند و بسیاری از خطبا تایید، شما انتقاد می کنید؟ مگر شما بیشتر از آنها متوجه میشوید؟ جواب ساده بود! ما با سواد ناچیز خود، خطوط مصرح قرمز رهبری در 20ماهه اخیر را کنار بیانیه لوزان قرار دادیم و سوالی پرسیدیم. نگفتیم آنها اشتباه گفته اند بلکه نظر و دید خود را گفته ایم و البته نسبت به تبریک آنها نیز دلخور بودیم و گذشت زمان و بیانات رهبری در جمع مداحان نشان چه کسانی به خطا رفته اند.
گفته شد چرا وقتی رهبری حمایت صریح از تیم هسته ای میکنند شما انتقاد میکنید؟ جواب مشخص است و آن اینکه ما اولا به مذاکراه کنندگان محترم توهینی نکردیم و ثانیا شبهه پیش آمده را در قالب سؤال پرسیدیم. این حق را البته داریم که وقتی وزیر محترم خارجه میگوید حتی اگر استیضاح شوم از متن مذاکرات نمی گویم بر شبهه ما افزوده شود!
حرفها زیاد است و اینک که به راه طی شده دولت نگاه میکنیم سرانگشت اشارت خوش بین نبودن به مذاکرات را انسان بهتر درک میکند. چندی قبل از روی آمدن دولت یازدهم، در محکومیت ترور شهید روشن در بیش از 90 شهر آمریکا تظاهرات بپا شد و در مقابل کاخ سفید تحصن، حالا بعد از دوسال مذاکره و خنده با همین آمریکا، از نصب دوربین های آنلاین در تمام مراکز هسته ای و نابودی موشک های بالستیک سخن می گوید. متاسفانه دولت امورات مملکت را به هسته ای رقم زده و هسته ای را در سر میز مذاکره میخواهد حل کند. گذشت زمان ضرری به دشمن غدار ما نمیزند چون او نه تنها شمشیر تحریمش را غلاف نکرده که هسته ای ما را نیز به بدترین شکل ممکن در کم و کیف محدود کرده است. مذاکرات هرچه که طول بکشد ایرادی برای او ندارد چون او بر مرکب مراد سوار شده. این البته نباید سبب شود که با دست پاچگی روی به توافق نهایی آوریم و از همین سبب رهبری از تیم هسته ای خواستند حتی اگر یکماه کار عقب افتاد نظرات کارشناسان اخذ شود.
نکته پایانی اینکه متاسفانه در طوفان تبریک و دست زدن های پیاپی، که سبب گیجی بخشی از جریان متدین جامعه شد واکاوی می کنیم لزوم آشنایی بیشتر ما با منظومه فکری امام و رهبری خودنمایی میکند. یادم هست در همان روزها وقتی دوستی پرسید احتمالا رهبری با این پیام تبریک ها و مصاحبه ها موافق هستند، بدو گفتم امام خامنه ای که بنده از دل کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی شناختم مطئنم با این تبریکها مخالف است.
6 روز پس از بیانیه لوزان تا روز صحبت رهبری آزمون خوبی برای خیلی ها بود. 6+1 جمعا 7 روز پس از لوزان را شکل داد و عیار همراهی و همسویی نظر و عمل ما را با رهبری به بوته نمره دهی برد. لذا این رخداد فرصت مناسبی است تا با تامل جدی ریشه و علل برخی از مواضع گاها بحث برانگیز و اشتباه خود را بیابیم.
در همین هفته گذشته وقتی دوستان دانشجو علت عدم موضع گیری شفاف و مطالبه گرانه را می پرسیدم می گفتند ما نمی دانیم موضع و حرف رهبری چیست و منتظر سخنرانی ایشان هستیم!! اینها در حالی به زبان دوستان جاری می شد که رهبری بارها و بارها تکلیف این روزها را مشخص کرده اند و در واقع موضع گیری 20 ماهه اخیر ایشان در خصوص هسته ای بخاطر گیج نشدن اینروزهای ماهم بوده و تاسف وار باید بگوییم بسیاری از ما این رهنمودها را یا نخواندیم یا تحلیل نکردیم و یا به جامعه انتقال ندادیم که براستی اگر این 3 را انجام داده بودیم امروز...
ریگ هشتم:
حاکمیت الهی از اینجا شروع میشود: اوّل دلمان را بندهی خدا کنیم؛ خدا را بر دل و بر وجودمان حاکم نماییم و بعد در سمت ایجاد حاکمیت «اللَّه» بر کلّ فضای زندگی جامعه و کشور، حرکت کنیم، تا بعد به دنیا برسیم. انسانهایی با این خصوصیت میتوانند کار کنند و پیش بروند و امام، حقیقتاً در این میدان، امام و رهبر الهی بود؛ لذا فریادی که او سرداد، فریاد اسلام و فریاد خدا بود و به برکت نام و راه خدا، با دلها رابطه برقرار کرد و دلها را در قبضه گرفت. همیشه همینطور است که وقتی پای یک امر الهی به میان آمد، بافتههای طاغوتی به خودی خود کنار زده میشوند. مهم این است که آن امر الهی، آن عزم و آن اقدام الهی، قدم به میدان بگذارد: «فاذا دخلتموه فانکم غالبون»(۱). کنار که بنشیند، هیچ اثری ندارد.
بزرگترین انسانها، بالاترین تقدّسها و دانشها، وقتی وارد میدان نشود و کنار بنشیند، همهی امواج از روی سر او رد خواهد شد و عقب میماند؛ اما وقتیکه آنچنان ایمان و عزمی، آنچنان دانش و دل پرنور و با صفایی وارد میدان شد، آن وقت: «سِحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دار». هر سِحری با آمدن معجزه، باطل میشود. وقتی عصای موسی وسط آمد، «ما جئتم به السّحر»(۲)؛ آن چیزی که شما به میدان آوردهاید، جادو و فریب است؛ حقیقت نیست. حقیقت، عصای موسی است که وقتی وارد شد، همهی آن سحرها مثل سایهای که در مقابل فروزش یک چراغ از بین میرود، از بین رفتند. امام امت 13/6/78
دیدگاه شما