1) خبر ساده بود و خیلی سریع شد تیتر اول اکثر رسانه های داخل و خارج، ذوق زدگی طیف برانداز خارج از سویی و یادآوری خاطره تلخ به حاشیه بردن مسائل کشور در دوران 8ساله اصلاحات : برای مسائل اساسی رفراندوم برگزار کنید!
2) در سالهایی که حرکت برخی اصلاح طلبان بر فرمان زیر و رو کردن دانشگاه بود و احزاب یکه تاز آنروز و منحله اینروزها بر طبل تجدید نظر طلبی می زدند پیاده نظام آن هفته های آن احزاب و خارج نشینان اینروزهای تاریخ به رفراندومی نمادین پرداختند: جمهوری اسلامی آری؟ اقدامی بسیار تنش زا که اکثرا نیز به نهایتا به خشونت و هیجانات کاذب دانشجویی ختم میشد.
3) اینک اما رئیس جمهور در حالی که بارها اعلام کرده است از رکود عبور کرده ایم و تورم از 47درصد خرداد 92 به 17 درصد آذر 93 تقلیل یافته و بیکاری و نقدینگی و… مهار شده در همایش اقتصاد دانان از راه حل رفراندوم برای مسائل اساسی سخن گفت. پیشنهادی که ابتدائا چند پیش فرض را می طلبد:
4) تشخیص اینکه یک مسئله مهم هست یا نه با کیست؟ یا کدام مرجع و یا نهادی می تواند به مهم بودن یک موضوع صحه گذارند؟ مثلا اگر وزارت اقتصاد هدفمندی رایانه ها را منوط به همه پرسی بداند و وزارت رفاه نه، چه باید کرد؟ اصلا کل کابینه بگویند میخواهد و مثلا مجلس بگوید نمیخواهد آن وقت چه؟!!
5) مرجع برگزاری این همه پرسی کیست و کدام دستگاه؟ شاید گفته شود وزارت کشور! حتما میدانید که بخاطر هزینه های بالای یک انتخابات از سویی و درگیر شدن بسیاری از بخش های کشور با آن بخاطر مسائل خاص سیاسی و امنیت، انتخابات ها ادغام شد. حال فرض کنید در سال دست کم 4موضوع مهم برای همه پرسی داشته باشیم( بفرض تحقق بند4فوق الذکر) آیا وزارت کشور میتواند سالی 4بار انتخابات برگزار کند؟!!
6) از بند 4 و 5 که بگذریم مثلا اگر الان همه پرسی گذاشتیم و اکثریت رای دادند به عدم موفقیت دولت در مسئله مهمی مثل اقتصاد و مسکن ( که البته با آماری که دولت میدهد و حقیر در بند 3ذکر کردم بعید است مردم به عدم موفقیت رای دهند) چه باید کرد؟ یعنی ما متوجه شدیم طبق نتایج سر صندوق 70درصد مردم از دولت ناراضیند. خوب ثم ماذا؟!
7) از همه بندهای بالا که بگذریم پیش فرض اساسی یک رفراندوم و تحقق نظر آقای رئیس جمهور این است که ریاضیات برخی دوستان را تقویت کنیم. مثلا بدانها یاد دهیم 24 بزرگتر از 13 است و اختلاف این میشود 11. اگر خدای نکرده این تقویت پایه ای ریاضی رخ ندهد ممکن است دوباره کاندیدایی که آرائش از مجموع 40 میلیون رای از آراء باطله کمتر است بگوید رای منو پس بده و تقلب شده! خوب آنوقت تکلیف چیست؟ البته برای عده ای نیاز نیست چون شمارش شان آنقدر قویست که 7دهم درصد را هم از یک درصد افتراق داده و بعد به فرد برتر تبریک میگویند.
8) از پیش فرضهای اساسی و واجب اللزوم برای رفراندوم صاف بودن دل طرفین از یکدیگر بعد از انتخابات است!!. مثلا در برنامه شناسنامه آقای نوبخت گفتند ما نتوانستیم در سال 88 دلمان را با کاندیدای پیروز صاف کنیم!. خوب حالا فرض بفرمایید با حداقل سالی 4 رفراندوم و 12تا در 4سال یک دولت، اگر دلهایی از هم صاف نباشد چه بلایی سر وحدت جامعه خواهد آمد؟!!
9) بد نیست به این پیش فرضها اضافه کنیم که حقوقدان و حقوق خواندها جواب بدهند اینکه برای مسائل اساسی رفراندوم گذاریم در کدام بند قانون اساسی است؟ در کدام طرح و لایحه تصویبی مجلس بوده و شان آن در شورای نگهبان چیست؟
10) پیش فرضهای دیگری را هم میتوانیم برای این پیشنهاد بکار ببریم و حرف زیاد است و در حوصله یک مقاله نیست ولی براستی ریشه معرفتی، عملیاتی و فکری این قبیل نظرات در کجاست؟ چه کسانی این افکار را ساخته و پرداخته کرده و چرا فردای این صحبت ها لشگر به صف شده نشریات و جراید و ماهواره های ضدانقلاب با آب و تاب از آن استقبال کردند؟
نکته پایانی: براستی دولتی که پیروز انتخابات شده، تمام ارکان جریان رقیب نتیجه را پذیرفته اند و بدو تبریک گفته و دست همکاری بسویش دراز کرده اند و توانسته با خزانه خالی هم نظام تحریمها را بشکند و هم از رکود عبور کند و هم در رخدادی بینظیر 30 درصد تورم را کم کند و به قول رئیس جمهور با توافق ژنو قدرت های جهان جلوی ما بزانو در آمدند(سخنرانی اهواز) چه نیازی به این نوع حرفهای حاشیه ساز است؟
دیدگاه شما