مملکت آشوبزده و بیسامان، خبر دربند شدن کیکاووس پادشاه کیانی همه را مضطرب و پریشان کرده بود. افراسیاب تورانی هم که شرایط را مناسب دیده بود مرزهای شرقی ایرانزمین را معرض غارت و تهاجم خود و سپاهیانش کرد. کیکاووس که دل درگرو عشق سودابه دختر شاه هاماوران(= یمن) داشت، در طمع به چنگ آوردنَش بهسوی آن دیار قشونکشی کرده و حالا شکستخورده و پریشان اسیر شاه هاماوران شده بود. مردم ناامید و وحشتزده، تمام نگاهها بهسوی زابلستان بود. اینطوری بود که جمع زیادی از مردم و بزرگان مملکت برای دیدار و استمداد از رستم راهی زابلستان شدند. رستم اما که باوجود هوسرانی و جهانجوییها دل صافی با شاه نداشت، و از همان آغاز هم با این جنگ مخالف بود، خیال همراهی با آنها را نداشت. اگرچند که بعداً و باوجود اصرار مهتران نرم شد و تدارک سپاه و سازوبرگ جنگ دید و برای نجات شاه و کشورش رهسپار هاماوران(= یمن) شد.
یمن سرزمین حاصلخیز و پهناوری ست در جنوب شبهجزیرهی عربستان، که با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی حساس خود و قرارگیری بر کرانههای خلیج عدن و همچنین تنگهی استراتژیک «باب المندب» _که دریای سرخ را به اقیانوس هند متصل میکند_ از دیرباز در کانون توجه جهانجویان بوده است. هرروز دهها کشتی اقیانوسپیما از همین مسیر عبور میکنند. بررسیهای تازه همچنین نشان میدهد اگر ذخایر نفتی این کشور از ذخایر نفتی عربستان بیشتر نباشد کمتر نیست. یمنیها مردمانی خودساخته و سختکوش هستند، برخلاف دیگر اقوام و اعراب شبهجزیره که معمولاً به تنبلی و تنپروری خوکردهاند!
آنسوی رشتهکوههای البرز، جایی که هیچگاه پای فاتحین عرب به آنجا نرسید، و در تمامی این مهرومومها و در تمام دوران خلافت اُموی و عباسی به دست حاکمان محلی که اغلب باقیماندهی خاندانهای عصر ساسانی بودند اداره میشد. تا اینکه همزمان با گسترش اسلام و مذهب معترض به دیکتاتوری عباسی( مذهب شیعه) در میان مردم آن سامان، و البته تشکیل اولین حکومت مستقل ایرانی در خراسان در عصر مأمون عباسی، آنها هم کمکم به فکر تشکیل حکومت مستقل افتادند. برای همین هم از یکی از سادات جلیلالقدر حسنی دعوت کردند تا زمام حکومت را به دست گیرد، و این آغاز اولین حکومت شیعه در ایران بود: سلسلهی علویان. بعدازآن بسیاری از شیعیان و سادات که از استبداد و سختگیریهای حکومت عباسی به تنگ آمده بودند به ایران مهاجرت کردند و از آن جمله بود جناب «هادی الی الحق»، که او هم از سادات جلیلالقدر حسنی بود. پس از مدتی و بعد از ورود ایشان به ایران؛ برای گسترش تفکرات شیعه و تشکیل حکومتی مستقل از امپراتوری عباسی به همراه جمع زیادی از ایرانیها عازم یمن شد …
حالا سه هزار سال از روزگاری که جهانپهلوان برای نجات مردم سرزمینش راهی یمن شد، و هزار سال از روزهایی که هادی الی الحق و ایرانیها برای نجات مردم یمن از دیکتاتوری عباسی به آن سامان رفتند گذشته است. مردم یمن این روزها انقلابی تازه به پا کردهاند، بعد از قرنها تحمل استبداد و دیکتاتوری تُرکان عثمانی و بعدازآن نفوذ استعمار و روباه پیر. در این سالهای اخیر هم یمن به حیاطخلوت شکمگندههای سعودی و به یک از مراکز بزرگ تکفیری پروری آنها تبدیلشده بود.
شیعیان امروز اکثریتی نزدیک به پنجاهدرصدی از جمعیت یمن را تشکیل میدهند، باقی مردم هم اغلبشان از برادران اهل سنت و از پیروان امام شافعی هستند. سابقهی ارادت این مردم به خاندان اهلبیت به همان سالهای صدر اسلام و همان روزها که علی ع برای تبلیغ اسلام به آنجا رفته بود بازمیگردد. بعدازآن هم تعداد زیادی از یمنیها و بهویژه از قبایل آل همدان و آل نوع در سپاه امیرالمؤمنین و در کربلا حاضر بودند.
تشکیل دولتی شیعه، آنهم بیخ گوش وهابیهای تروریست پرور سعودی! کاری ست کارستان که بازهم شیعیان امیرالمؤمنین و دلباختگان حسینعلی ع میتوانند انجام دهند. سعودیها که در روزهایی نهچندان دور یمن را حیاطخلوت خودکرده بودند حالا یکی-یکی شاهد تعطیل شدن مدارس افراطی و تروریست پرورشان به دست زیدیها هستند. اینطوری ست که قاطی کردهاند و حسابی عصبانی هستند! و اینطوری ست که قشونکشی کردند و افتادهاند به جان زن و بچههای بیپناه مردم، توحش در روز روشن! حالا حالاها مانده این شکمگندهها بفهمند از کجا خوردند!
دیدگاه شما