مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 16. ارديبهشت 1394 - 9:07   |   کد مطلب: 15213
محمد آزادی

حالا و با وجود این‌که چند هفته از اعلام توافق لوزان گذشته هم چنان بحث ها و گفت و شنودها حول و حوش اصل و محتوای این بیانیه ادامه دارد، خبری که بی‌تردید می توان از آن به‌عنوان بمب خبری چند هفته ی گذشته ی رسانه ها یاد کرد؛ و به این ترتیب نه چندان دور از انتظار بود که بعد از آن، سیل تحلیل ها و موضع گیری های مختلف از سوی کارشناسان و صاحب نظران مختلف داخلی و خارجی آغاز شود. این‌که بعضی ها بیانیه‌ی مذکور را توافقی تاریخی می دانستند و آن را فتح الفتوح دولت یازدهم نامیده و حتی در همین دانشگاه خودمان با « فتح مکه» قیاس می کردند(!)، و اینکه دیگرانی هم بودند که این بیانیه‌ی به ظاهر ساده را به خاطر حجم تعهدات دور و درازی که برای مردم و مملکت لیست کرده بود اساساً نه یک « بیانیه »؛ که یک « توافق نامه » می نامیدند و به خاطر امتیازاتی که در آن به طرف مقابل واگذار شده با زبانی تند و تیز به آن حمله می کردند، همه و همه قابل پیش بینی بود.

گذشته از این فضای احساسی و تمام جنجال های رسانه ای که هرکدام از طرفین برای نشاندن حرف هایش به کرسی و مدیریت افکار عمومی در نخستین ساعات بعد از اعلام توافق به پا کرده بودند و البته ذوق زدگی بیش از اندازه ی بعضی حضرات که کاسه ی داغ‌تر از آش شده و هم چنان که «نه به بار است نه به دار!» قلم به دست شده و توفیقات حاصله را به مقام معظم رهبری؛ مردم و کُل خلایق تبریک می گفتند(!)، به نظر می‌رسد حالا و بعد از فرونشستن گرد و خاک ها فرصتی مناسب دست داده تا در یک فضای عقلانی و در خلال بحث های فنی وکارشناسی در دانشگاه و دیگر محیط‌های علمی زشت و زیبای بیانیه‌ی لوزان را زیر و رو کرده و در مقابل چشم های مردم به نمایش گذاشته و آن را در معرض قضاوت افکار عمومی و تاریخ قرار دهیم.

پرهیز از نگاه صفر و یکی! این احتمالاً مهم‌ترین رهنمود عقلانی و خردمندانه ای ست که می توان برای تحلیل بیانیه‌ی لوزان و آنچه در مذاکرات رخ داده است از سوی منطق بشری تجویز کرد. حالا که چند زمانی از اعلام بیانیه گذشته و سیل بازی های رسانه ای و مانورهای تبلیغاتی طرفین فروکش کرده است می توان به حکم منطق و با همین نگاه؛ آنچه را که پیش روی ماست با عقلانیت و تدبیر بررسی کرد. واقعیت این است که  این بیانیه نه آن‌چنان‌که هواخواهان دولت محترم و دار و دسته‌شان ادعا می کردند «فتح الفتوح» است؛ نه «توافق قرن». نیز هم‌چنین «قرارداد ننگین» نیست و با آنچه منتقدین « معاهده ی لوزان‌چای» می نامیدند تنافر قابل فهمی دارد. به نظر می‌رسد مصلحت مردم و مملکت در دور شدن از فضای هیجانی و التهابات رسانه ای و نشستن سرِ سفره ی خرد و منطق است. در ادامه می کوشم از آنچه خوب و بد این بیانیه است و آنچه در مذاکرات اتمی رخ داده مواردی را سر دست گرفته و تبیین کنم:

نخست اینکه به نظر می‌رسد این بیانیه و اساساً روندی که در مذاکرات اتمی و در باب سیاست خارجی در دولت یازدهم پیش گرفته شد؛ توانسته باشد بیشتر از پیش غیر قابل اعتماد بودن آمریکایی ها را به مردم و جهانیان نشان دهد. دولت یازدهم که از همان بدو مسؤلیتش با شعار تنش زدایی و تعامل سازنده با دیگر کشورها سر کار آمده بود می کوشید با تغییر ادبیات و ارتباط‌گیری با کشورهای اروپایی و بویژه ایالات متحده به تعبیر خودش « ویرانه »ای که از دولت قبل به ارث برده بود را آباد کند. این‌طوری بود که نه تنها مذاکرات اتمی را در سطح وزیر خارجه با آمریکایی ها آغاز کرد، که حتی در سطح رییس دولت هم به‌عنوان اولین رییس‌جمهور انقلاب با رییس‌جمهور ایالات متحده تلفنی گفتگو کرد. خوب این روند به نظر دولت و دار و دسته ی محترمش می‌توانست به حل و فصل سریعتر پرونده ی هسته‌ای و لابد در پی آن مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم کمک کند. هرچند تجربه چیز دیگری را نشان داد! همزمان با گسترش روابط و افزایش مذاکرات با آمریکایی ها بهانه گیری های تازه شروع شد! به نظر می رسید این گفتگوها نه تنها تنوانسته به حل و فصل مناقشه ی اتمی کمک کند بلکه روند حل مسایل را بیشتر و بیشتر پیچده کرده است. در همین مذاکرات اخیر هم بلافاصله و بعد از اعلام بیانیه توسط وزیر محترم امور خارجه بود که باراک اوباما در یک نطق تلویزیونی آرزوهایش را به‌عنوان «توافق» و تعهداتی که ایرانی ها پذیرفته اند به جهانیان اعلام کرد. و بعدتر هم سخنرانی جان کری بود و البته فکت شیتی که به طور رسمی از سوی وزارت خارجه ی ایالات متحده منتشر شد، همه و همه آن‌چنان‌که ظریف می گفت برخلاف بیانیه‌ی لوزان و برخلاف روند مذاکرات غیر علنی بود. و اصلاً همه‌ی این حرفها و صحبت ها و تفسیر های مختلفی که از طرف آمریکایی ها ارائه می شد می رفت تا فتح الفتوحی که برخی هواخواهان دولت خیال داشتند از آن جشن ملی بسازند و به طرز مشکوکی به این بهانه ملت را به کف خیابان بکشند به هم بریزد. این آش آنقدر شور شده بود که وزیر محترم امور خارجه که معمولاً به خنده های دیپلماتیکش شناخته می شود در یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی و در پاسخ به مجری که از ماجرای فکت شیت پرسیده بود صراحتاً گفت:« آمریکایی ها بی‌جا کرده اند!!» و البته این موضع‌گیری مناسب آقای وزیر و البته نطق‌های علنی بعدی آقای رییس‌جمهور ابداً نمی توانند انفعال روشن تیم دیپلماسی دولت را در ایجاد جنگ روانی و مدیریت اذهان عمومی توجیه کند. هم چنان که بعدتر هم رهبری معظم انقلاب فرمودند دولت می‌توانست با انتشار محتوای بیشتری از مذاکرات و یا حتی آن طور که نمایندگان مجلس می‌خواستند « فکت شیت ایرانی»، بخش بیشتری از هجمه ها و دغل‌بازی های طرف آمریکایی را خنثی کند. هرچند به‌هرحال و تا به امروز که هم چه اتفاقی نیافتاده و شاید این‌که حضرات اساساً تنویر افکار عمومی را مطلب چندان مهمی نمی دانند!!

در مجموع به نظر می‌رسد و با تجربه ای که این مذاکرات پیش چشم تاریخ گذاشته دیگر حتی خوش‌بین ترین کارشناسان و روشنفکران مملکت هم نمی توانند دم از رابطه ی با امریکا و اعتماد به آن دست‌کم تا چند دهه ی آینده بزنند.

دیگر این‌که اگرچند که آمریکایی ها می کوشیدند با تردستی های رسانه ای برای افکار عمومی جهانیان جا بیاندازند که ایرانی ها از سر ناچاری و لابد از فشار تحریم‌ها مجبور شده اند پای میز مذاکره بیایند، اما قصه روی دیگری هم داشت. بیشتر مردم و بویژه ملت های منطقه این مذاکرات را ناشی از اقتدار ایران و توان دیپلماتیک و بومی آن می پنداشتند، و این‌طوری بود که بعضی هم پیمانان ایالات متحده در منطقه از بعضی از شیوخ شکم گنده ی عرب گرفته تا سران رژیم کودک کش اسراییل از شروع و استمرار این مذاکرات بیم‌ناک بودند. اساساً به نظر آن‌ها این ایران بود که توانسته بود خود را بر تصمیم گیری های منطقه ای ایالات متحده تحمیل کند و این‌طوری این آمریکایی ها بودند که مجبور شده بودند برای پیشبرد سیاست ها و منافع خودشان در منطقه و جهان از درِ مذاکره ی با ایران دربیایند. تمام کارشکنی ها و دلقک بازی هایی که در طول مذاکرات نتانیاهو و بعضی شیوخ شکم گنده عرب در پیش گرفته بودند ناشی از آن بود که احساس می کردند در بده-بستان‌های منطقه ای یانکی ها کم اهمیت شده اند و به اصطلاح «امریکا پشت‌شان را خالی کرده است»!

 این همه اما به این معنا نیست که این بیانیه و روند مذاکرات یکسره از ایرادات و ابهامات بری ست! هنر مِی بگفتیم، برویم سروقت عیب‌هایش!

اصلاً از مهم‌ترین نواقص و ایراداتی که هم به بیانیه لوزان و هم به توافق‌نامه‌ی ژنو مترتب بود همین نگارش دوپهلو و تفسیرپذیر متن بود. این البته روشن است وزیر محترم امور خارجه و تیم مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای حداکثر تلاششان را برای رسیدن به نوشتاری صریح و غیرقابل تفسیر انجام داده‌اند، ولی این بازهم طرف آمریکایی ست که با دغل‌بازی و تلوّن و بازی با واژه‌ها کوشیده است تلاش‌های صادقانه‌ی دیپلمات‌های ما را بی‌اثر کند و با تنظیم و تحمیل یک متن ضعیف؛ عرصه را برای زیاده‌خواهی و تفسیر به رأی‌های خودش نگه دارد. موارد مبهم مع الاسف در متن این بیانیه کم نیست، اما یکی از مهم‌ترین آن‌ها که درواقع خواسته و انتظار اصلی مردم از دولت و تیم مذاکره‌کننده هم بوده مسئله‌ی لغو یکجای همه‌ی تحریم‌هاست. خبر بد این‌که در متن بیانیه اگرچند که تقریباً تمامی تعهدات طرف ایرانی به‌صراحت قیدشده اما سرنوشت تحریم‌ها هم چنان مبهم است. طرف آمریکایی به‌خوبی توانسته با بازی با کلمات و درحالی‌که تقریباً هر آنچه می‌خواست را به‌عنوان امتیاز در مذاکرات آن‌هم به‌صورت نقد دریافت کند، تعهدات خود را عملاً مبهم، دوپهلو و « سرخرمن» کند! به‌ویژه و در روزهای اخیر و با مصاحبه‌های جورواجور طرف‌های غربی و انتشار انواع و اقسام فکت شیت ها این موضوع مبهم و مبهم‌تر هم شده است، به‌هرحال در تلاش و دلسوزی تیم مذاکره‌کننده‌ی ما شکی نیست، اما نباید فراموش کرد طرف مقابل دشمن غداری ست که جز تلون و خیانت نمی‌شود از آن انتظار دیگری داشت. به نظر می‌رسد امر فوری و ضرورت قطعی سه ماه آینده‌ی مذاکرات می‌باید تبیین و نگارش متنی صریح، شفاف و غیرقابل تفسیر باشد که بتواند ضمن احقاق حقوق مسلم مردم ایران تکلیف لغو همه‌ی تحریم‌ها در روز توافق ( آن‌چنان‌که رییس‌جمهور محترم در گفتگوی تلویزیونی ادعا کردند) را هم روشن کند.

مطلب دیگری که از نواقص و ابهامات نگران‌کننده‌ی بیانیه‌ی لوزان است مسئله‌ی بازرسی‌های ویژه و پذیرش پروتکل الحاقی ست. پذیرش پروتکل الحاقی البته بنا بر تصریح قانون اساسی از اختیارات مجلس است، اما به نظر می‌رسد تیم دولت کوشیده تا با قید « اجرای داوطلبانه» یک‌جورهایی مجلس و حتی قوانین جاری مملکت را عملاً دور بزند! و البته خبر بد این‌که بازرسی‌ها فقط منحصر به پروتکل الحاقی نشده و آن‌چنان‌که از نص بیانیه به دست می‌آید بناست دسترسی‌های فرا پروتکلی و با “فنّاوری‌های مدرن” به بازرسان آژانس داده شود. و این‌طوری ست که نگرانی‌های عمده‌ای از احتمال انجام انواع جاسوسی‌ها _اعم از جاسوسی‌های صنعتی، نظامی و امنیتی- شکل می‌گیرد. مطلب نگران‌کننده‌ی دیگر البته زیر سؤال رفتن استقلال و تمامیت عرضی کشور است. و درنهایت این‌که به نظر می‌رسد این هم از مطالبی ست که تیم مذاکره‌کننده‌ی محترم دولت می‌باید در فرصت سه‌ماهه‌ی آینده تا تدوین و نگارش توافق نهایی نسبت به رفع آن تلاش کند.

دیگر این‌که بهتر بود و هست که دولت و تیم مذاکره‌کننده‌ی محترم که ساعت‌ها از اوقاتشان را صرف گفتگو و مذاکره با طرف‌های خارجی در مذاکرات اتمی می‌کنند، دست‌کم چندساعتی هم صرف گفتگو و مباحثه‌ی با صاحب‌نظران، منتقدین و دغدغه‌مندان ایرانی کنند. به نظر می‌رسد این رویه‌ی به‌کلی نامحرم فرض کردن مردم و منتقدین از محتوای مذاکرات، و هم‌چنین تصور «عقل کُل» دانستنِ تیم مذاکره‌کننده‌ی کنونی خلاف تدبیر و مصلحت است. دولت محترم می‌توانست با ی صدر بیشتر و با برگزاری نشست‌های مختلف با صاحب‌نظران منتقد مذاکرات، فضای هم‌دلی و هم‌زبانی مطلوب رهبری معظم را فراهم کند، بعلاوه این‌که این کار می‌توانست اعتبار دولت و البته محبوبیت مردمی آن را نزد افکار عمومی بالا و بالاتر ببرد. و البته اینکه بی‌تردید ماحصل این نشست‌ها و گفتگوهای کارشناسانه می‌توانست به تأیید و تقویت هرچه بیشتر تیم مذاکره‌کننده‌ی محترم بیانجامد.

دست‌آخر این‌که همه‌ی مردم آن‌چنان‌که زیبنده‌ی ایرانی‌هاست امیدوارند فرجام این تلاش‌ها کامیابی و پیروزی تیم دولت در به سرانجام رساندن مذاکرات و رفع فوری همه‌ی تحریم‌های ظالمانه باشد.

برچسب‌ها: 

دیدگاه شما

آخرین اخبار